اجازه ویرایش برای همه اعضا

مخالف

نویسه گردانی: MḴALF
این واژه عربی است و پارسی جایگزین اینهاست: یوتاک yutâk (پهلوی)، وارنگ vârang (دری)، تربر torbor (خراسانی)، دژایت dožāyat، دجیلی dojayli، برواژی barvāži (کردی) ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مخالف . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) دشمن . خصم . (ناظم الاطباء). خلاف کننده . (آنندراج ) : عطات باد چو باران و دل موافق خویدنهیب آتش و جان مخالفان پده...
مخالف گاه . [ م ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاریزنو است که در بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع است و 166 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
باد مخالف . [ دِ م ُ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادی که مخالف جهت حرکت کشتی وقایق وزد. ضد باد موافق . بادی که کشتی را زیان داردو این م...
همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، این است: سس وارنگ sas-vārang سس (سنسکریت)، سکس، جنس. وارنگ (دری) عکس، مخالف، مقابل.***فانکو آدینات 09163657861
نوای مخالف . [ ن َ ی ِ م ُ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) کنایه از دشنام . (آنندراج از فرهنگ زلیخا).
برداشتی بر عکس معنی یک جمله. مانند: ما ز یاران چشم یاری داشتیم. جمله مثبت است؛ ولی برداشتی که از آن می شود مخالف معنی ظاهری است که خود حافظ آن را در م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.