قانون
نویسه گردانی:
QANWN
این واژه در زبان سغدی kanonã بوده و پارسی است؛ ولی چون در اربی کاربرد دارد، می توان به جای آن ساسْنا sãsnã گفت و نوشت که واژه ای اوستایی است.
واژه های همانند
۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۷ ثانیه
این واژه از اساس پارسى و پهلوى است و تازیان (اربان) از واژه کانون Kanun (پهلوى: مرکز ، آتشدان ، خط کش ، دستور ) برداشته و معرب کرده و قانون ، قوانین ،...
قانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و جالینوس/گالینوس/گالن را نَسخ کر...
قانون سازی است متعلق به خانوادهٔ قدیمی سیتار (Cythare)، که در سدههای میانه تحت عنوان Canon یا miocanon به اروپا برده شد. این ساز دارای یک جعبهٔ چوبی ...
قانون . (اِخ ) منزلی است میان بعلبک و دمشق . (معجم البلدان ج 7 ص 19) (منتهی الارب ). جایگاهی است در یک میلی راه مسافر بسوی عراق در میان ...
قانون . (اِخ ) نام کتابی است از شیخ الرئیس در علم طب . (ناظم الاطباء). این کتاب به لاتینی ترجمه شده و کتاب حاوی رازی و گالن را نسخ کر...
قانون . (معرب ، اِ) نام سازی است از مخترعات معلم ثانی . (ناظم الاطباء). نام سازی است که مینوازند. (برهان ). آلتی موسیقی متشکل از طبلی مس...
قانون . (معرب ، اِ) ۞ اصل . (برهان ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). گویند این لغت معرب کانون است و عربی نیست لیکن در عربی ...
قانون گو. (نف مرکب ) صاحب منصبی که مکلف باشد به نوشتن و تصریح کردن قواعد سلطنت و نیز صاحب منصب در هر ناحیه ای که آشنا باشد به قواعد و عادا...
فقط خود قانون، نه کمتر نه بیشتر، فقط معنا و مفهومی که از قانون استنباط میشود ملاک است.