اجازه ویرایش برای همه اعضا

لور

نویسه گردانی: LWR
لور نام ایلی بزرگ است که در نقاط مختلف ایران و عراق پراکنده شده اند. از باقیماندگان عیلامیان و براساس آثار تاریخی که در محل سکونت این ایل کشف گردید، ریشه نژادی آنان، ترکیبی لولوئیان، کاسیان، گوتیان است. بر مبنای این منابع تاریخ، این نام از مکانی برگرفته شده است که نام"لور" دارد و در منطقه در نزدیکی"وانرود" یا از صحرایی که نام آن لور می باشد و در شمال دزفول قرار دارد. به درازای روزگاران، این ملت به دلایلی متفاوت از دو مکان کوچ کرده اند و در مکانهای جدیدی سکونت یافته اند و نام لور را برآنان نهاده اند. برخی از شرقشناسان و پژوهشگران، بدین اشاره می کنند: این دو مکان وضعیت و شیوه های مختلفی با هم دارند.

معین الدین نطنزی می گوید: در ولایت"مانورد" روستایی بنام«کریت» وجود دارد و در دره ای به نام"لور" واقع می باشد و در این دره مناطقی وجود دارد که بدان لور می گویند و برای همین نیز نام این ایل را از نام این منطقه برگرفته اند(منتخب التواریخ).

کی استرانج در کتاب(بلدان الخلافه الشرقیه) می نویسد: سرزمینی که در شمال دزفول قرار دارد، قسمت شرق آن در ابتدای سده های میانی به بیابان لور و مردمان آن به ایل لور شناخته می شدند و بعدها لوران به دو قسم تقسیم شدند: لور کوچک و برزگ.

حمدالله مستوفی می گوید: نام لور از روستای به نام کورد برگرفته شد که در منطقه"مانرود" واقع است و دره ای در این منطقه وجود دارد که با لهجه لوری بدان"مانرود" می گویند و در این دره جایی وجود دارد که بدان لور می گویند و نام لور از این منطقه گرفته شده است.

والترهینتس در( دنیای ایلام گمشده) یادآوری می کند: آثار باقیمانده از عیلامیان در مناطق لورنیشن به هزاره سوم قبل از میلاد بر می گردد.

دکتر اسکندر امان الهی می نویسد: مناطق شمال و شمال غربی خوزستان در دوران قدیم، سرزمین لوران بود و آثار لوران در مناطق نزدیک به شهر اندیمشک واقع است.

د.امان الهی می افزاید: جغرافیدانان و مورخان در قرن سوم هجری قمری، در مورد شهری به نام لور سخن به میان آورده اند که در نزدیکی اندیمشک واقع بوده است.

ولادیمیر مینورسکی در کتاب(رساله لر و لورستان) و صاحب کتاب"تاریخ گزیده" می نویسد: نام لور را مکانی به نام لور بر می گرداند که در نزدیکی مانرود واقع می باشد. احتمال دارد، دلیل این چنین موضوعی این باشد که شهر لوری را که جغرافیدانان عرب نام آنرا ذکر کرده اند.

قاضی احمد بن غفار کاشانی دلیل نام نهادن کورد و لور را بدین بر می گرداند که آن منطقه ای را که بدان کورد می گویند و در منطقه مانرود قرار دارد و در نزدیکی این نقطه، روستایی به نام لور وجود دارد و بدین دلیل که ملیتهای ساکن در این روستا از مردمان اصیلی بوده اند و به همین سبب نیز نام آنان را از این منطقه جغرافیایی برگرفته اند.

راولینسون در(زهاب الی خوزستان) بدین گونه منطقه لور را وصف می کند و می نویسد: این منطقه در زمان خود، مرغزاری پوشیده از علف بود. ولی اکنون به بیابانی خشکی بدلیل کمبود آب تبدیل شده است. از آثار آن مشخص است که در دوره های قدیم، مکان سکونت مردم بوده است و علاوه برآن نیز ویرانه مختص بدین ایل در منطقه صالح آباد وجود دارند.

شرقشناس روسی"چریکوف" آشکار می کند: صحرای لور در منطقه صالح آباد واقع می باشد.

شرقشناس آلمانی"بارون بد" می نویسد: در حال حاضر، چند گروه از عشیره سگوند در منطقه لورستان زندگی می کنند.

در تمامی این اسناد که از آنان سخن به میان آوردیم، بدین واقعیت می رسیم که ریشه نام لور از نام منطقه ای به همین نام گرفته شده است و در مورد این که ریشه نژادی آنان کورد باشد، بسیاری از مورخان و شرقشناسان برآن مهر تأیید نهاده اند و از آنان می توان به این مورخان و پژوهشگران اشاره نمود:

الف) دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید: لک و لور بخشی از ملت کورد هستند.

ب) محمدامین زکی بگ: لوران کورد و لورستان نیز کوردستانی است.

پ) آیت الله محمد مردوخ: لوران کورد هستند.

ت) ت. فیروزان: لوران کورد هستند و لهجه لوری یکی از لهجه های لوری است.

ج) فریج: لوران از مهمترین ایلات کورد هستند.

ح) محمد علی هونی: لوران و شبانکاره ها و شولیان، بخش مهمی از ملت کورد می باشند.

چ) کلنل استورات: به عقیده من، کوردان و لوران از یک نژاد هستند.

خ) گروهی از پژوهشگران فرانسوی: لوران و بختیاریها از اقوام نزدیک به کورد هستند.

د) انسکلوپیدیا علوم اسلامی: لوران طایفه ای از کوردان هستند.

ذ) عباس عزاوی: لوران و بختیاریان به اقوام کورد بسیار نزدیک هستند.

ر) کلیم الله توحدی: لوران بخشی از کوردان هستند و لور و بختیاری دو ایل از کوردان می باشند.

ژ) سیروس برهام: لوران از کوردان هستند.

س) مسعودی در"التنبیة و الاشراف"، لوران را از زمره ایلات کورد بر می شمارد.

ش) رشید یاسمی: مردم هر دو منطقه فارس و لورستان، کورد هستند.

ص) راولینسون: کوردان و لوران از جنبه فیزیکی شبیه به مادها هستند.

ض) بونیفاسیو فرانسوی: لوران وبختیاریان از عناصر کورد می باشند.

ط) یاقوت حموی: لوران، قومی از کوردان و لورستان میهن لوران متعلق به کوردان است.
با در نظر گرفتن گستردگی آن اشخاصی که کورد بودن لوران را اثبات نموده اند را مختصراً ذکر می کنیم: استخری، وریج، هنری فیلد، رسو، مالکولم، هاسل، بتلیسی، جوانین، احمدپاشا، لوریه، براون، صدیق زاده، دیاکیف، محمد مرتضایی، احمد نفیسی، قائد زنگنه، هوتوم و سیندکر.

با این همه سند، لوران بدین معترف نیستند که کورد بوده اند و کورد بودن خود را انکار و خود را جدای از کوردان میدانند. فارس، ترک و عرب این موضوع را خوب میدانند که لوران ریشه ای ایرانی دارند و آریایی می باشند و براین تکیه اصرار می کنند که زبان آنان فارسی است. این نیز بخاطر آنست که خود را به کهن ترین مردم ایران و نخستین ساکنان ایران بر می شمارند. این گونه چیزی هم، کاملاًً بی اساس است و هیچ گونه سند تاریخی و اثری باستانی وآنتروپولوژی ندارد.

ما نیز در اینجا می خواهیم، بدون اساس بودن چنین تبلیغاتی را روشن کنیم و برای همین، سخنانی از پرفسور جورج کامرون را برایتان می آوریم که می گوید: تمامی مردم ایران در دوران قدیم یک ملت بوده اند. همچنین رشید یاسمی و جعفر خیتال نیز می گویند: کوردان نخستین ملتی بوده اند که در جغرافیای ایران زمین جای گرفته اند و در مناطق کوه های زاگرس جای گرفته اند.

مسعودی براین نکته مهر صحت می گذارد که در آن دوران، زبان همگی آنان یک زبان و در اینباره می نویسد: زبان تمامی مردم ایران در دوران قدیم، یک زبان و هیچ فرقی در برزبان آوردن آن با همدیگر را نداشته اند، مگر در برخی فونتها و دارای یک پادشاه بوده اند که بر هممه آنان فرمان میراند.

شیخ مردوخ براین تکیه می کند، آن زبانی که تمامی مردمان آریایی بدان تکلم می کردند، زبان کوردی است و می نویسد: زبان کوردی در سراسر ایران تا زمان حمله اسکندر مقدونی رواج داشته است.

اما در مورد این که آریاییان کورد می باشند با تکیه بر نوشته و تحقیقات دکتر عبدالحسین زرکوب که بیان میدارد: آریاییان کورد می باشند.

کوردان از قدیمیترین مردمان ساکن در ایران هستند و این نیز براساس اعتقاد برخی مورخان و از آنان ایرج افشار سیستانی، می گوید: کوردان مهمترین و قدیمترین مردمان آریایی هستند که در ایران ساکن شده اند.

با ظهور امپراطوری هخامنشی(اخمینی) در نیمه سده هفتم قبل از میلاد که مصادف با آن، نخستین ظهور تاریخی لوران در این سده صورت گرفت. این نیز بطوری منطقی اثبات می کند، ریشه لوران از کورد می باشد. بدین دلیل ، کورد قبل هر ملیت دیگری در ایران اقامت گزیده اند. ولی اگر لوران خود بگویند، ریشه زبان لوری در اصل از زبان فارسی سرچشمه می گیرد و بعد از این نیز از زمره گویشهای مناطق جنوبی و غرب ایران واقع است و از مناطق پارس قدیم جدا شده اند و هیچ ارتباطی با زبان کوردی امروزی در شمال غربی ایران را ندارند و در دایره مناطق قدیمی ماد قرار نمی گیرد، ادعایی کاملاً غلط می باشد.

از نظر تاریخی و رویدادها و اسناد زبانی و پژوهشهای فیلولوژی و بدین دلیل که زبان نویسان و کاتبان هخامنشی، قدیمی سریانی زبان بوده اند و بعدها نیز به زبان عیلامی سخن می گفته اند، از نقطه نظر تاریخ نگاری این نوشته ها معتبر می باشند و کسانی همچون حسن پیرنیا بر این اسناد مهر صحت می نهد و می نویسند: قبلاً این اعتقاد رایج بود که زبان داریوش اول برروی کتیبه های بیستون زبان مادی است، در حالیکه برایمان آشکار شد این کتیبه ها به زبان عیلامی نگاشته شده اند. اخمینیان خاندانی فارس می باشند و موسس نخست این خاندان، کوروش اول در سده هفتم قبل از میلاد می باشد. نامدارترین پادشاهان این خاندان، داریوش اول، کامبوجیا و آرتحششتا بوده اند که تا سرزمین یونان آسیایی(جنوب ترکیه امروزی) و سواحل دریای مدیترانه و سفید و مصر را تحت قلمرو امپراطوری خود داشته اند. با شکست خوردن داریوش سوم در برابر اسکندر مقدونی در سال 330 قبل از میلاد در نزدیک هولیر امروزی، این سلسه منقرض و بقایای آثار تمدنی آنان در پرس پلیس و شوش واقع می باشد.

با در نظر گرفتن این حقایق، برایمان اثبات می شود، زبان امروزی لوران در اصل از زبان عیلامیان نشأت می گیرد، به همین دلیل نیز هخامنشیان زبان خود را از آنان برگرفته اند.

در حقیقت این ادعا لوران که تنها بدانها زیان میرساند و هیچ سودی برایشان را در بر ندارد و برای همین نیز دانشمندان مردم شناسی و زبان و تاریخ را تردید و شکی برای ثابت نمودن اصالت آنان قرار داده است!.

بدنبال این همه تحقیقات و بررسیهای علمی مداوم و براساس این اسناد، این چنین ادعای لوران را کاملاً بی مبنا و برای آنان ثابت می کند که اصالت لوران بصورت بخشی از ملت کورد می باشند.

شرقشناس جرج.ن. کرزن می نویسد: یکی از مسایل تاریخی که انسان را به تعجب وا میدارد، اینست: لوران کیستند و از کجا آمده اند!؟.

مردمان بدون تاریخ فرهنگ و ادبی، روایات و داستانهایی را برزبان می آورند که علم در برابر این روایتها در شگفت می ماند و علم این توانایی را ندارد اصالت لوران را دقیق مشخص کند. ولی چهره و فیزیک آنان، اثبات می کند که کورد می باشند. بدین دلیل که هیچ فرقی با مردمان این ملت را ندارند و حتی گویش آنان شباهت زیادی به زبان پهلوی قدیم دارد و فرق چندانی مگر در ابعادی بسیار کوچک با همدیگر ندارند.

هنری راولینسون در سال 1880 میلادی بدین گونه بحث می کند: لوران مردمانی هستند که باید بدانها پرداخته شود و مشخص نیست نژاد آنان ترک است یا ایرانی می باشند یا از اقوام سامی باشند!؟.

این هر سه بعد نظریه ای، احتمال دارد بصورتی مفصل از سوی دانشمندان مورد بررسی قرار گرفته باشد. زیرا تمامی این بررسیها ما را بدین نتیجه واقعی میرسانند که نژاد آنان کورد است و در شمال مناطق کوردنشین سکونت دارند و برای همین نیز هیچ فرق زیادی در گویش و لهجات آنان با کورد دیده نمی شود.
براساس آن مباحثی که ولادیمیر مینورسکی از ژوسکی و ای. مان روایت می کند و می گوید: هیچ ارتباطی در بین هر دو زبان کوردی و لوری وجود ندارد!.این چنین نظریه ای کاملاً بدون پایه واساس است. لیستی صد واژه ای را از واژگان اصیل لوری تهیه کرده ایم و زمانی آنانرا با زبان کوردی مورد بررسی قرار دادیم، بدین نتیجه رسیدیم که از بعد فونتیکی و معنا هیچ فرقی با واژگان کوردی را ندارند و اگر می خواستیم، توان آنرا داشتیم دوبرابر این واژگان مشترک را گردآوری و بنگاریم. به هرحال، شرایط طبیعی زبان مادری هر ملتی با گذشت زمان به مرور در نتیجه دلایل مختلف دچار تحولاتی می گردد و چند لهجه و گویش همچون شاخ و برگی از آن جدا می شوند که گاهی این لهجات آنقدر از یکدیگر دور می شوند که گویشواران آنها نمی تواند زبان همدیگر را بفهمند و این هم پدیده ای کاملاً طبیعی است و فقط زبان کوردی بدان دچار نشده است، بلکه تمامی ملتهای جهان که دارای یک زبان بوده اند با این مسئله مواجه شده اند.

این نیز فهرستی از آن واژگان اصیلی که مورد بحث قرار گرفت:

کوردی لوری عربی

گوشت گوشت لحم

یه‌خ یه‌خ ثلج

پا پا قدم

کومه‌ک کومه‌ک مساعدة

ده‌س ده‌س ید

سه‌ر سه‌ر رأس

مس مس نحاس

ده‌ر ده‌ر باب

ئاهو ئاهو غزال

گوڵ گوڵ ورد

ساڵ ساڵ سنة

شه‌مشێر شه‌مشێر سیف

جه‌نگ جه‌نگ حرب

تفه‌نگ تفه‌نگ بندیقة

دڵ دڵ قلب

جگه‌ر جگه‌ر کبد

مه‌رز مه‌رز حدود

ریش ریش لحیة

پیر پیر مس

جوان جوان شاب

دیوار دیوار جدار

سه‌رد سه‌رد بارد

گه‌رم گه‌رم حار

گریوه‌ گریوه‌ بکاء

مار مار حیة

مرد مرد مات

پیا پیا رجل

خوراک خوراک طعام

ماس ماس لبن

شیر شیر حلیب

که‌ڕ که‌ڕ اطرش

شه‌ل شه‌ل اعرج

کور کور اعمی

په‌نیر په‌نیر جبن

ئه‌نجیر ئه‌نجیر تین

خورما خورما تمر

نه‌خوه‌ش نه‌خوه‌ش مریض

جه‌و جه‌و شعیر

ڵاڵ ڵاڵ اخرس

ئارد ئارد طحین

زرات زرات ذرة

قاتر قاتر بغل

گوش گوش اذن

پیاله پیاله استکان

گورگ گورگ ذئب

سه‌گ سه‌گ کلب

شێر شێر أسد

پلنگ پلنگ نمر

که‌ره‌ که‌ره‌ زبد

ژن ژن زوجة

خه‌ر خه‌ر حمار

مویش مویش جرذ

کرم کرم دودوة

پێشت پێشت ظهر

سینه سینه صدر

موی موی شعر

ناخوین ناخوین اظفر

کڵه‌ک کڵه‌ک خداع

ئاسمان ئاسمان سماء

خودا خودا الله

بنویس بنویس اکتبر

په‌یخه‌مبه‌ر پییخه‌مبه‌ر نبی

کار کار عمل

پیاز پیاز بصل

خاک خاک تراب

طلا طلا ذهب

نقره نقره فضة

زه‌رد زه‌رد اصفر

شیرین شیرین حلو

قالی قالی بساط

پاتشا پاتشا ملک

پڕ پڕ ریشة

باڵ باڵ جناح

هفته هفته اسبوع

برنج برنج رز

مه‌ردم مه‌ردم ناس

دژمن دژمن عدو

زندگی زندگی معیشة

کلیل کلیل مفتاح

وه‌هار وه‌هار ربیع

کلاو کلاو طاقیة

کویه کویه جبل

مانگ مانگ شهر

زووان زووان لسان

زه‌مین زه‌مین ارض

گه‌چ گه‌چ جص

ئه‌سک ئه‌سک صورة

سه‌ونز سه‌ونز اخضر

نک نک منقار

شاخ شاخ قرن

ته‌نگ ته‌نگ ضیق

کارگه‌ر کارگه‌ر عامل

کارخانه‌ کارخانه معمل

ڕێ ڕێ طریق

به‌هه‌شت به‌هه‌شت جنة

دوزه‌خ دوزه‌خ جهنم

ته‌سبی ته‌سبی سبحة

ده‌م ده‌م فم

ئاو ئاو ماء

واران واران مطر

سا سا ظل

جوو جوو جدول

ته‌ماکو ته‌ماکو تبغ

ئاینه ئاینه مرآة

شه‌و شه‌و لیل

ئاسن ئاسن حدید

مورخ نامدار کلیم الله توحدی(ارقام ریاضی را که بر زبان می آورند با کوردی معنای مشترکی داشته اند، مگر در برخی ارقام که تفاوتهایی جزئی با هم داشته اند) در عصر بویه، همانگونه که تاریخ نام آنانرا لور ذکر می کند و می گوید: باید بدانیم، لوران و بختیاریان دو ایل کورد می باشند و سرزمینی گسترده را در دوران حاکمیت"عزالدوله دیلمی ( وی فنا خسرو بن حسن رکن الدوله در سال 983 میلادی، یکی از پادشاهان آل بویه می باشد که پدرش رکن الدوله سرزمین فرمانروایی خود را از عراق تا فارس گسترش داد، به دانشمندی و ادیبی مشهور است و شخصی می باشد که شاعرنامدار عرب متنبی در مدح وی شعر سرود است و دولت وی در سال 1055 میلادی بدست سلجوقیان منقرض گردید) تا اصفهان امتداد داشته است.
بعد از آنکه به لور معروفیت می یابند و در نتیجه آن بی عدالتی و سنگدلی که پادشاهان قاجار با مردمان تحت سلطه خود بعمل می آوردند، مقاومت لوران در برابر این پادشهان ستمکار بیشتر گردید. این حاکمان شروع به پخش شایعاتی دروغین در مورد لوران نمودند و هرکار خرابی در منطقه بعمل می آید، آنرا به مردمان لور نسبت میداند تا آنانرا در پیش چشم مردم کوچک کنند و مردم نیز سخنان پادشاهان را کاملاً قبول داشتند.

این شایعات که پادشاهان قاجار درمورد لوران پخش نمودند، از سوی شرقشناسان خارجی همچون: هنری فیلد، جورج.ن. کرزن و ای.اس.جی فیلبرگ مورد قبول واقع شده اند و بدانها اعتماد نموده اند. بدون آنکه تحقیقات جامع تری را انجام دهند تا به واقعیت برسند، تمامی آن شایعات را باور کرده اند و درکتابهای خود آنرا نگاشته اند و بعد از آن نیز این شایعات دهن به دهن یا سینه به سینه تا دوران رژیم پهلوی پخش شده اند.

حتی در حال حاضر نیز بخشی از مردمان ایرانی، با چشم تحقیر به لورها نگاه می کنند و آنانرا مردمانی نفهم و بی فرهنگ میدانند.

اما من نویسنده می گویم: این گونه سخنانی بدور از حقیقت است و من شخصاً دوستان و همراهانی لور دارم که بسیار انسانهایی متواضع، امانتدار و دارای معرفت هستند و در تمامی دوره ها، دارای موضعی میهنی در برابر اشغالگران بوده اند.

لورستان در غرب ایران واقع است و شهر اصفهان در شرق آن و از غرب نیز با استان خوزستان همسایه است. از شمال نیز با استان ایلام و از شمال با استان مرکزی(اراک) و همدان همجوار می باشد. مساحت کلی آن 31384 کیلومتر مربع است و دارای سه شهرستان خرم آباد، بروجرد و الیگودرز است و این سه شهرستان دارای هفده بخش و 63 دهستان و 3493 روستا است.

اسامی عشایر لور بدین شرح می باشند:

طایفه پاپی: در منابع دست نویس دو نظر در مورد نام"پاپی" وجود دارد، نخست دکتر اسکندر امان الهی آنرا آورده است و می گوید: ریشه ی این اسم از نام جد بزرگ آنان برگرفته شده است که نامش پاپی مراد است.

نظر دوم مربوط به ت.فیروزان و جعفر خیتال است که می گویند: واژه پاپی به معنای خدمتکار اماکن مقدس و مکانهایی که در آن عبادت می شود، می آید.

خیتال بجز این از حمید ایزدپناه روایت می کند و می گوید: این نام بدین دلیل است که مرقد بزرگمرد خداپرست«احمد شاه چراغ» در این منطقه وجود دارد و به مردمان ساکن در نزدیکیهای این مرقد شریف و کسانی که دستار یا عمامه ای قرمز را بر سر می نهند، پاپی می گویند و این نیز برای احترام نهادن به شاه چراغ بعمل می آمد.

ولی شرقشناس دانمارکی«ای.اس. جی فلیبرک» که مدتی را در میان مردمان پاپی گذرانده است، در موضوعاتی که در مورد این طایقه نوشته است، می گوید: ریشه اصلی این طایفه از لوران فیلی و زبان آنان لوری می باشد و در سرزمینی حدود هزار تا هزاروپانصد کیلومترمربع سکونت دارند و در منطقه بالاگریوه در لورستان واقع است. طایفه های دیرکوند، قلاوند، سگوند، بختیاری از چهارطرف با آنان همسایه می باشند و زندگی روزمره خود را با کشاورزی و دامپروری می گذارنند.

از نظر اجتماعی دارای دو قشر اجتماعی می باشند: یکی مردان نامدار و معتمدان و ریش سفیدان که به مردان آنان خان و به زنان و دختران آنان خاتون می گویند. این قشر هرچند از نظر تعداد کم هستند، ولی مالک و دارای قدرت و نفوذ در طایفه می باشند. اینان در بین خود وصلت می نمایند و با مردمان عادی دیگری خارج از قشر خود بدبستان همسرگیری ندارند. این قشر دارای فیزیکی تنومند د و چهره هایی زیبا و بینی آنان همانند منقار عقاب است و چشمانی عسلی رنگ و دارای موهای مشکی می باشند. از معروفترین آنان: احمد خان، جعفرخان، حسین قلیخان، عبدالحسین خان را می توان ذکرکرد.

فشر دوم: بدانها رعیت می گویند و اینان همیشه کارگر و خدمتکار قشر خوانین می باشند و کار آنان کشاورزی و دامپروری است.

هنری فیلد بدین اشاره می کند: برای کوچ ییلاقی و قشلاقی، قریب 2500 نفر از آنان تابستانها در شرق خرم آباد و زمستانها در جنوب آن بسر میبرند و بجزاین تعداد، نزدیک به هشتصد خانوار از آنان زمستانان به شمال دزفول کوچ می کنند.

د.اسکندر امان الهی، طایفه پاپی را به دو بخش تقسیم می کند:

هادی: که تیره ای به نام"یاقوت" دارند و از این خاندانها تشکیل شده اند:ملک علیوند، سبزعلیوند، چپ، قاسمعلی و سرابی.

تیره دوم"خدمه" نام دارد و از خاندانهای تاج الدین، سیدوند، خیروند و بلیون تشکیل شده است.

مناسر: قسم بزرگی از این طایفه می باشد و از پنچ تیره"مدهنی" و خاندانهای: جمال، ملا، داراوند(لیریایی)، خاندانهای خورشیدوند، منجری، رگی(گرواند) که از دو خانواده پسیر و شودر شکل گرفته اند. کشوردی و خاندانهای رئیسو، شارمیرن، مال رزی از دو خانواده معروف به نامهای درشوند و تاوئی تشکیل شده اند.

بجز اینانی که از آنان بحث نمودیم، چندتیره دیگری نیز وجود دارند که خود را متعلق به طایفه پاپی میدانند و از آنان می توان: نخود، بگ بگ، ورونی، شیخ، سادات، لوتی، کلراسی، سعدون، دوزقی، گیوه کش، ساد، بگلری و گله ای را ذکر نمود. همچنین خانوارهایی از طایفه پاپی در شهر قزوین در روستای بشاریات سکونت دارند و از زمره تیره چگینی به شمار می آیند و تعدادی دیگر خانواده این طایفه در قلعه قطب در نزدیک شهر اندیمشک در مسیر جاده خوزستان – تهران سکونت دارند.
چگینی: ریشه اصلی آنان لور و به لهجه لوری تکلم می کنند. از خرم آباد تا سواحل رودخانه کشکان سکونت دارند و هنری فیلد می گوید: این طایفه از دو تیره حاتم خانی و طهامسب خانی تشکیل و از خاندانهای فتح الله جمعه کریم، حاجی خاتموند، سبزوار، بوداق، شاکرم و ویس کرم بخشی از این طایفه بشمار می آیند.

د. اسکندر امان الهی کوچ ییلاقی و قشلاقی این طایفه را این گونه ذکر کرده است:

میرزاوند در زمستانها به مناطق کوه سفید، سراب چکه و سراب کی، سبزواری به کوه سفید و تنگ موسی، شاکرم به کالی آب وهد آب تنگ تیر تا پشت تنگ و کلهر، ویس کرم به ویسیان و وضوسیلا، فلاوند به توچا، رگرگ به دلور، بوداق به مارونگ و قره قره، شیرواند به تشکه، احمدبگ به سراب نای و کش و دوره، رومیانی به تو و باواس، زهراکار به ویسیان و نساردله، نجملسی نیز به شورآب.

یطورکلی این مردم، بصورت کار کشاروزی و دامپروری سنتی امرار معاش می کنند. ولی در دوره های قدیم، همانند تمامی طوایف بزرگ، شغل و کار آنان، دزدی و راهزنی و ره گیری کاروانها بوده است.

شرقشناس«آرنولد ویلسون» در این خصوص می نویسد: زمانی که بسوی لورستان رفتم، افرادی راه را بر ما بستند و بجز این که تمامی اشیاء ما را به غارت بردند، من و یکی از همراهانم را نیز مجروح نمودند.

در خصوص طایفه چگینی نیز چنین می نگارد: این طایفه، طایفه ای مستقل است و به فرمان هیچکسی در نمی آید و همیشه در حال کشمکش و اختلاف با سایر طوایف است.

به چند دلیل، گروه های بزرگی از این طایفه از لورستان کوچ کرده اند و در قزوین، آذربایجان و مناطق مرزی مشترک ایران و عراق سکونت گزیده اند. سپس شروع به حمله کردن به عشایر همسایه ی خود نموده اند و همچون راهزنانی برسر راه کاروانهای تجاری و کسانی که از قلمرو آنان عبور می نمودند، دستبرد میزدند، این عمل آنان مردم را به تنگ آورد و مردم ناچار شدند از آنان در نزد شاه طهامسب اول شکایت کنند. شاه طهامسب نیز آنانرا نصیحت نمود تا دست از این عمل خود بردارند و از دست دارزی نمودن به اموال مردم دست بکشند. ولی در نتیجه، شاه طهامسب به مردمان موجود در منطقه فرمان داد: تا بدانها حمله ور و آنانرا غارت نمایند. مردمان این طایفه تماماً گرد هم آمدند و زمانی که تمامی راه ها بدانها بسته شد، ناچار به کوچ بسوی هندوستان شدند. زمانی که در راه مسیر کوچ خود به خراسان رسیدند، با منظره تجاوز مغولان به ناموس و کشتار مردم این منطقه روبرو شدند. با دیدن چنین منظره ای، غیرت بدانها اجازه نمیدهد چنین رفتار ناپسندی را قبول کنند و به مغولان حمله می نمایند و تعداد کثیری از مغولان را به هلاکت میرسانند و باقیماندگان از مغولان را از این منطقه بیرون می نمایند و تمامی زنان و کودکان و اسرائی را که ازمردم این منطقه در چنگ مغولان بود را آزاد می کنند. پس از انجام چنین عملی جوانمردانه، نامه ای را برای شاه طهامسب می نویسند و در مورد نقش بسزای خود در بیرون راندن دشمنان کشور را به تفضیل شرح میدهند و از شاه می خواهند که والی مقتدر و توانایی را برای ولایت خراسان معرفی نماید. بعد از این بدون آن که در انتظار پاسخ نامه از طرف شاه باشند به کوچ خود ادامه میدهند تا به شهر هرات میرسند و در آنجا قازان خان تکلو والی هرات از آنان استقبالی گرمی بعمل می آورد و مدت زیادی را در هرات نمی مانند، زیرا قازان خان تلکو با نقشه شاه طهامسب اول بدست معصوم بیگ صفوی کشته می شود و اینان نیز به کوچ خود ادامه میدهند و به غلجستان میروند. در این برهه از زمان، نامه ی آنان بدست شاه میرسد و شاه نیز از آنان تقدیر می کند و باغ خان لوری را در پی آنان میفرستد تا نامه عفو شاه را بدانها برساند و از آنان بخواهد به کشور باز گردند و با رسیدن باغ خان به نزد آنان، دوباره به کشور باز می گردند و در مابین مشهد و قوچان سکنا می گزینند.

قریب به سال 1593 میلادی، عبدالرحمان بن عبدالله خان عظیم به قلعه قدیمی قوچان حمله می کند و طایفه چگینی به فرماندهی باغ خان می توانند لشکر دشمن را شکست دهند و از این قلعه قدیمی محافظت نمایند.

شاه عباس اول از این دفاع آنان تقدیر می کند و پنج پسر باغ خان را به حاکمیت ولایت خراسان می گمارد و پدر آنان را همچون والی منطقه خراسان معرفی می نماید. با گذشت زمان، سران و دانشمندان و نامداران بزرگی از طایفه چگینی بر می خیزد که کلیم الله توحدی نام چندتن از آنان را چنین ذکر می کند: صغرقلی بیگ چگینی، علیخان چگینی، محمود خلیفه چگینی، قطب الدین آغای چگینی، شاه علی سلطان چگینی، شاهوردی سلطان جلال چگینی، ونمر سلطان چگینی، عاشورخان چگینی، احمد سطلان بن جاکی سلطان چگینی و احمدوفادار.

علاوه براینهایی را که بحث نمودیم، به گفته هرکدام از کلیم الله توحدی و اسکندر امان الهی، تیره ی دیگری از طایفه چگینی در قزوین بوده اند که آغامحمدخان قاجار از لورستان آنان را به قزوین کوچاند. با اینکه اینان لور می باشند، ولی به زبان تر کی حرف میزنند!. خاندانهای بسیاری دارند که از آنان: بادیوند، بابایی، سیردوند، خاکینه، کوسه، پیرمرد، ورئزق، پیرقلیوند پاچناری، خرکانی، درویشوند، کلوند، کوگیر، کدروند، مال امیر، میرخواند، مختاروند و نظام وند را می توان نام برد.

این خاندان در روستاهای حسین آباد، میرخاوند، لیشو، غارکو، ارس آباد، مال امیر، طارم، پیرام آباد، جلاح، نظمیوند، کوسه، خاکینه، کهگیر، آقدوز، یوزیاجول، آبچه تپه، آک، اوزن دره، اوطن ترک، پاچنار، اوطن معلم خانی، چشمه غلام، علی، چالقوچ، چوبدره، چوره حصار دلیجان، خرمن سوخته، خرکان زاکان، زیتک، سلطان آباد، شاخانی، شاریس، فتن آباد، قره داش، کوشک، گورکن، محموآباد، علمخانی، مرتضی آباد، مزرعه یک گنبد، همت آباد، و ندر سکونت دارند. همچنین در شهرهای زنجان و توابع آن و در مناطق غربی ایران نیز سکونت گزیدند. ولی آن چگینیهایی که در سلیمانیه سکونت دارند، مورخ نامدار کورد محمدامین زکی در مورد آنان می نویسد: تعداد آنان سیصد خانوار است و زندگی عشایری دارند و زمستانها در سلیمانیه و تابستانها به مراغه میروند و تمامی آنان مذهب سنی شافعی دارند.
منطقه کوه مره: منطقه ای کوهستانی و به سه بخش تقسیم شده است. کوه مره سرخی که اکنون از توابع شهر شیراز و کوه مره جروق و کوه مره نودان که در حال حاضر از توابع جغرافیایی شهرستان کازرون به حساب می آیند. مردمان ساکن در آن از چند تیره محلی تشکیل شده اند و با گویش لوری سخن می گویند و تقسیمات عشایری آنان بدین گونه است:

کوه مره سرخی: پژوهشگر عبدالله شهبازی که خود یکی از مردمان اهالی همین منطقه است، اینان را بازماندگانی کوردان مسعودی برمی شمارد و در جایی دیگری نیز می نویسد: مردم کوه مر کورد می باشند، اما آنان را از زمره لوران به حساب می آورند.

ولی د. اسکندر امان الهی بدین گونه تیره ها و جای سکونت آنان را نوشته است:

سه قلچی در دودیه و چنارک، بگی در مناطق جمالی وسبوک و ده نمک، چیویی در ده نمک ویه نه زرد، رئیسی در دوریه دریا و شگفت، عالی حسینی در مسقان، کابیدی در بگدان، کربسی در منطقه کربسی، بنگری در کربسی و بنگر، موزری در مسقان و کاییدی در بگدانه، کراچی در کراچ، کوزرک در کوزرک، سبوکی در سبوک، رامقونی در رامقان، بندوییه در بندوییه، آوسدری در مسقان و آوسر، رخسنه در سبوکی، آرند در آرندی، مالکی در کوه های سرخی و این تیره از چندین خاندان تشکیل شده است و این خاندن عبارتند از:

ناصرو در بگدانه و سیاخ، شوراو در سیاخ، دهداری در دهداری وشوراو، بگی در خواجه پیریال جبارزار در شورا و خواجه یی، شکره در شکرآباد.

کوه مره نودان: تیره های این قسم و مناطق سکونت آنان بدین شیوه است: رئیس درابوالحیات، قائدی در موردبگ و ابوالحیات، دهدای در موردک و نودان، رئیسی در سمغون دوسیران، شنه در دوسیران، امیر در نوان، کائد در نودان، خواجه در چکه ک، عزیزی در چکه ک، ناصری در دی کنک، شولیزار در دی کنک، انبویی در دی کنک، گاوکشکی در گازکشک، بختیاری در تنگ زرد و میان کوتل، سوریزار در عبدویی، ارندی در تنگ زرد، سوقلمچی در تنگ زرد، ده دشتی دروارگ، پرکی در پرک، میرچکک در دوردانه، موسوی در برنجان و دوردانه، شیخ در سمغون، سیاه شیر در سمغون.

کوه مره جروق: این بخش نیز از نه تیره تشکیل و محل سکونت آنان بدین شرح است:

بکل در روستای بکل، خواجه در دورنک و مهبودی بالا، قلازار در مهبودی سفلی، گشمردی در گشمرد، میرچکک، کوشکی در کوشک باقری وکوشک پشت قلات، سرتاویی در سرتاوه، مالکی در پریشان و هلک و ده پاگاه و قلات، عالی حسین و این تیره نیز خود از هفت خاندان به نامهای قیطاسی، نوروزعلی، قاضی زاده، ملا گورکی، موزری، قایدون و خدادادی در روستای بیخک و مهبودی علیا سکونت دارند.

شول: سیروس برهام و محمدعلی عونی و اسکندر امان الهی براین اصرار دارند که اینان کورد می باشند و برای این که این مسئله را مجدداً تکرار نکنیم(هردو بابت فضلویه و ممسنی و رویدادهای تاریخی را بخوانید) بطور کلی تیره شول در مناطق گسترده ای از ایران پراکنده هستند و از آنان می توان: شول در منطقه ممسنی را ذکر کرد.

تیره شول در کناره جاده شیراز و اردکان، شول کبیر در مناطق بوشهر، شول بزی(کورد) در استان فارس، تیره کوردان شول از چند بخش تشکیل شده اند:

تیره لوری: در این تیره از خاندانهای بهروز، محمد مرادی، محمدخان تشکیل و زمستانها در بهروز و سرحد دانه و روستاهای سغلات بنو بالا و تابستانها نیز درکوه های هرم کاربون از توابع منطقه هرم مبارک آباد بسر میبرند. ولی خاندان عباس وشهباز، زمستانها را در روستاهای حسین آباد و باغوک بنوی بالا و تابستانها را در بیشه زرد و مبارک آباد می گذارنند.

تیره مالکی: مردمان این تیره که ازکوردان علی میرزا هستند و زمستانان را در مناطق باغوک و تابستانها به مبارک آباد میروند.

قبیله لشنی: این قبیله از سه تیره تشکیل شده است:

پسران آغامیرزا در زمستانها در بین مناطق مبارک آباد، نمودن، خونگشت، کافتر، چشمه رعنا و حسین آباد به سر میبرند و در تابستانها در مناطق مبارک آباد و تنگه(دره) حنا اطراق می نمایند.

حمدمیرزا: در زمستانها در گوردشیری و شرق دریاچه ی خشک به سر میبرند و تابستانها نیز در کوه های هردشت و مبارک آباد می باشند.

ایاض عیسی: زمستانها در کافتر و تابستانها در تنگه آشبی و مناطق گرم کوه.

مراد شفیع: خانواده های این تیره به نامهای آغارضا و حاجی حیدری، زمستانها به شمال کوه کاظم آغا میروند.

جمشیدی: این طایفه نیز از چهار تیره شکل گرفته است:

پسران حاجی آغا: در زمستانها به علی آباد و چهاردانگه حسین آباد و تابستانها به کوه کلک و کوه الهر کوچ می نمایند.

پسران آغابیگ: زمستانها بسوی حسسین آباد و سرحد شش دانگه و تابستانها به نزدیکی کوه گرم میروند.

پسران نوروزخان: زمستانها به موسه غلات و چشم پدنه و تابستانها به مبارک آباد کوچ می کنند.

پسران ایاض: زمستانها در علی آباد و تل ضغا آزادگان و تابستانها در موه گر بسر میبرند.

طایفه خلجی:

پسران آغامیرزا، مصدق و غلام در تابستانها به شاه غلات و کوه سیب و تابستانها به تنگه خونی و کودنارنجی و تنگه آب میروند.

ارباب دار: زمستانها در مناطق چشمه رعنا، کافتر و گردنه امامزاده سید و تابستانها در تنگه میشون و تنگه ده بسر میبرند. بجز اینانی را که ذکر کردیم، عشیره ای دیگری به نام لور شولی در اطراف سیرجان سکونت دارند و دو تیره می باشند:

اهنباری: در زمستانها بسوی امیرآباد و در تابستانها به آراداهرین و شیرویه کوچ می کنند.

شولی تاتی: در زمستانها در بیدگرد و در تابستانها نیز در زردشت بسر میبرند.

لورهای دیگر: ما در مورد مستقل بودن کهکولیه و بویراحمد و بختیاری و لور بحث نمودیم و قصد نداریم آنرا دوباره تکرار کنیم. با در نظر گرفتن گستردگی تیره ها و خاندان و خانواده های لور و نقاط سکونت آنان، فقط به نام مناطق سکونت آنان اشاره می کنیم تا دچار اشتباهی یا در هم ریختن آنان با سایر اقوام غیرکورد نشویم.

بطورعموم، در بین هردو عشیره عمله و قشقایی درمناطق همدان، بروجرد، اصفهان، شیراز، کامنیروز، ورامین، خوابر، هندیجان، تهران، کرماشان، کاکان، بیضا، مرزهای چهاردانگه، هویجان، تشک، کرمان، ایلام و همچنین آن مناطقی را که ذکر کرده ایم سکونت دارند و تعدادی از آنان نیز در عراق سکونت دارند.

(نویسنده) یکی از دوستان لورم برایم بحث نمود: که از اقوام"عبدالکریم الجوی شیخ مشایخ بنی لام" است و چندین بار به ملاقات او در شهر حی رفته است و او نیز به گرمی از وی استقبال کگحرده است. در سخنان خود به لور بودن خود اشاره می کند و بدان معترف می شود و هردوی آنان با گویش لوری با همدیگر سخن می گویند و به همان شیوه نیز شیخ حسین رئیس عشیره البوسخره ازبنی لام در عماره که او نیز از قربانیان کوچ اجباری کوردان فیلی است و پسری وی به نام"طالب" مدیر یکی از مدارس در شهر بغداد است و اکنون در قم سکونت دارد(رژیم عراق در سال 1970 میلادی به اجبار تعداد زیادی از هموطنان عراقی را از میهن و خاک آباء و اجدایشان اخراج و بسوی مرزهای ایران راند. بهانه برای چنین عملی، این بود که ریشه نژادی آنان ایرانی است یا اینکه شناسنامه عراقی ندارند و بیشتر آنانی که اخراج شدند از کوردان اصیلی بودند که از خاک آباء واجدادی خود اخراج و آواره شدند. ما بدین معتقدیم: این کوچ جمعی اجباری، ارتباطی با احساسات ملی کوردی دارد که بعد از پیماننامه یازده آدار(یازده مارس) سال 1970 به وقوع پیوست. آنانی که در آن سالها به اجبار از وطن و کاشانه خود اخراج و در شهرهای بزرگ عراق سکونت داشتند و نقش مهمی در اداره بازار و اقتصاد کشور داشتند و بدلیل هم سوگند بودن این قسم از ملت کورد با قیام کوردستان، رژیم بعث احساس به خطر کرد و این چنین نقشه شومی را اجرا نمود تا خود را از خطر نجات دهد. رژیم بعث این خانواده ها را بطور شبانه از خانه های خود بیرون کشید و تمام دارایی آنانرا ضبط و جوانان آنانرا راهی زندان و بعد از آن نیز این جوانان را سربه نیست نمود. این پروسه کوچاندن اجباری، قریب به یازده سال حتی در سالهای جنگ خلیج بدون توقف تدام یافت. آماری دقیق در مورد تعداد کوچانندگان اجباری در دست نیست، ولی چنین تخمین زده می شود، شمار آنان به یکصدو پنجاه هزار نفر برسد.
شفق
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
لور. (اِ) قسمی از شیر که زفت شود چون پنیری ریزه آنگاه که شیر ببرد. حالوم . شیراز. (سروری ). قسمت بسته شده ٔ شیر بریده . ماده ٔ پنیری که از ...
لور. (یونانی ،اِ) چنگ . صنج . (مفاتیح العلوم ). || مرادف سمسول . و رجوع به لور و سمسول شود : تا به پنج رسید [شربت شراب در عهد کیقباد که آزم...
لور. (اِخ ) لُر. ناحیتی وسیع است میان اصفهان و خوزستان و جزء خوزستان محسوب میشود. رجوع به لُر شود. (معجم البلدان ) : و در مصاحبت امیر ارغو...
لور. (اِخ ) دهی از دهستان روضه چای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 71هزارگزی شمال باختری ارومیه .در مسیر راه ارابه رو ارومیه به موانا. د...
لور. (اِخ ) دهی جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در نُه هزارگزی جنوب باختری دیلمان . کوهستانی و سردسیر. دارای 51...
لور. [ ل َ ] (اِ) درختی است بلند دارای کائوچوک و درکرانه های خلیج فارس از بندر لنگه تا چاه بهار همه جایافت شود ۞ . قسمی درخت کائوچوک دار ...
لور. [ ل ِ وَ ] (اِ) گونه ای از اولس که در جنگلهای شمال از سیصد تا 2400 گزی ارتفاع پراکنده است . نام لِور را در کلارستاق و نور و کجور و گرگان...
لور. (اِخ ) ۞ نام کرسی آرندیسمان (هُت -سائون ) واقع در سی هزارگزی مشرق وِزول به فرانسه . دارای راه آهن و 6062 تن سکنه .
لُور، نام یک حیوان وحشی است شبیه به گربه صدای مشابه به صدای انسان دارد این حیوان بومی منتقه ساغر استان غور افغانستان است این حیوان در کوه زارمرغ زیس...
جر و لور. [ ج َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در این بیت گویا به معنی جوی و جر باشد : هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستورتا نوفتد ستور تو ناگه ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
حیدر میرانی
۱۳۹۵/۱۲/۱۶
0
4

بعنوان یک لور...می گویم ....خدا شفایت دهد ....چرا که آنقدر تحریف کرده ای که معلوم نیست چه هدفی داری ...کرد و لرو فارس و مازنی ...و...و برادر هستند اما هر کدام به همان اندازه که دیگری قدمت دارد ....تاریخ دارند ....شما تمام مردم ایران را کرد پنداریده اید ....با احترام به تمام کردهای عزیز که دوستشان دارم ...اما این نوعی توهم است که همه مردم ایران را کرد می پندارید حتما به یک روانپژشک مراجعه بفرمایید

I am lur
۱۳۹۶/۰۶/۰۸
0
1

وجدانا این خزعبلاتی که نوشتید نتیجه مصرف کدوم ماده مخدر بوده که این حجم توهمات و چرت و پرت رو ناشی شده؟ یهو مینوشتید اول کره زمین کورد بوده بعد حیات روش شکل گرفت !همه ی انسان ها و حتی آدم فضایی ها هم کورد هستن.خخخخخخخخ . جمع کنید لطفا ، اصالت لر را موزه ها فریاد میزند بدبخت...

سعید
۱۳۹۶/۰۶/۰۸
1
2

نظر این همه توهم رو مواد روانگردانی همچون شیشه،هروئین و...هم ایجاد نمیکنن ،خدا وکیلی شما کردها چی مصرف میکنین که این همه متوهم هستین. کردها در بین مردم لر به دنبال تاریخ و اصالت نداشته خود هستن ،ولی زهی خیال باطل. لر از ابتدا لر بوده لر هست و لر خواهد ماند به کوری چشم پانکردیسم


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.