گوک
نویسه گردانی:
GWK
به ضم گ. استخوان لگن در گویش کازرونی(ع.ش)
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گوک .(اِ) تکمه را گویند و معرب آن قوقه بود. (جهانگیری ). به معنی تکمه است و معرب آن قوقه است . (انجمن آرا). تکمه ٔ گریبان باشد و آن را گ...
گوک . [ گ َ وَ] (اِ مصغر) مغاک و خندق کوچک . (آنندراج ) (غیاث ).
گوک . (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان . واقع در 100هزارگزی جنوب شهداد، سر راه فرعی کرمان به شهداد. کوهستانی ، سردسیر و...
گوک . (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شهداد شهرستان کرمان . این دهستان در جنوب شهداد واقع شده و حدود آن بشرح زیر است . از شمال به دهستان حومه...
گوک. (زبان مازنی )، گوساله .
گوک سر. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گابریک بخش جاسک شهرستان بندرعباس . واقع در خاور جاسک و 10000گزی جنوب راه مالرو جاسک به چاه بهار ا...
تل گوک . [ ت ُ گ ُ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاپور است که در بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ا...
باغ گوک . [ گ ُ وْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 48 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 11 هزارگزی جنوب را...