حلقه هارون . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جاویدی ممسنی فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
حلقه به گوش. {حَ بّ}. (ص. مرکب). ۱. کسی که حلقه یا گوشواره در گوش دارد. ۲. [مجاز] مطیع؛ فرمانبردار: ♦ بندۀ حلقهبهگوش ار ننوازی برود / لطف کن لطف که ...
حلقه ٔ آبگون . [ ح َ ق َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
گره حلقهساز[۱] گرهی است که با چرخاندن سر طناب و ایجاد یک حلقه بر روی قسمت ثابت بسته میشود. گره حلقهساز گونهای گره با پیشینه باستانی است که برای در...
گوش حلقه علف . [ ح َ ق َ / ق ِ ع َ ل َ ] (اِ مرکب ) نامی است که در کتول به سفیدال ۞ (نوعی از گوشوارک ) دهند. (جنگل شناسی تألیف کریم ساعی ...
نام حلقه کردن . [ ح َ ق َ / ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) و حلقه بر نام کشیدن : آن را [ نام کسی را ] از دایره ٔ اعتبار برآوردن چه میرزایان دفتر ...
حلقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) حلقه . هر چیز مدور بشکل دایره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز گرد چون حلقه ٔ آهن و حلقه ٔ نقره و حلقه ٔ طلا...