اجازه ویرایش برای همه اعضا

عشبه

نویسه گردانی: ʽŠBH
عشبه. (ا. ع.) نام هاى دیگر: عشبه مغربیه- عشبة النار- ظیان .Smilax- Salsepareille- Smilax Salsaparilla مشخصات: گیاهى است از خانواده Liliaceae که گونه هاى متنوع و مختلفى دارد. ریشه آن دراز و ناهموار و گره دار است و رنگ آن خاکسترى تا قهوه اى یا سیاه و به
شکل استوانه در ابعاد مداد و قابل انعطاف که در سطح و در پوست آن شیارها و چروکهایى دیده مى شود و مغز آن سفید مى باشد. خواص درمانى: 1- تا یک هفته هر روز 5 گرم از نرم شده خشک آن را با نبات بخورید. رقیق کننده و تصفیه کننده خون و معرّق و مدر و براى اکثر بیمارى هاى
سرد نافع و براى رفع درد مفاصل مزمن مفید مى باشد. 2 - مزمزه آن با سرکه انگور براى تسکین درد دندان سرد نافع است. 3 - آن را مثل غبار نرم بسایید و با گلاب مخلوط نموده ضماد کنید. براى درمان فلج و تسکین دردهاى مفاصل و سیاتیک و تحلیل ورمها مفید است. 4- شیاف نرم کرده
آن در مهبل باعث سقط جنین مى گردد. ریشه عشبه خواص درمانى: 1 - خوردن 2 گرم از کوبیده آن مسهل قوى بلغم و سودا است. 2 - پانزده گرم از خردشده آن را در 450 گرم آب جوش بخیسانید تا آب آن به نصف برسد، بعد آن را صاف و با شکر شیرین نموده و در طول روز به مرور بنوشید.
فلج و سستى اعضا، تنگی نفس، سرفه کهنه، درد مفاصل، نقرس، سیاتیک، ورمها، جذام وبیمارى آتشک یا سفیلیس یا شانکر خفیف را درمان مى کند. 3- اگر دو گرم از آن را نرم بسایید و با آب دمکرده با گل پنیرک مخلوط نموده و بخورید قى آور است. 4 - ضماد آن براى درمان زخمها و جراحت
هاى بد نافع است. تذکر: براى جوانان و گرم مزاجان مضرّ است. در فصل گرما و براى بیماریهاى گرم نظیر تبهاى گرم و صفراوى و خونى و سرخک و آبله و امثال آن نباید مصرف شود. اسراف در خوردن بیش از حد مجاز آن خطرناک است و خوردن پنج گرم از آن بقدرى قى و دل پیچه همراه دارد
که ممکن است منجر به هلاکت شود. مصرف آن باید با نظر پزشک انجام گیرد، ضماد طولانى آن پوست را مى سوزاند و ایجاد زخم مى نماید. اسرار گیاهان دارویى، ص: 762
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عشبه ٔ بری . [ ع ُ ب َ / ب ِ ی ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ گیاهی است علفی و پایا از تیره ٔ عشقه ها که برخی از انواع آن خشبی نیز ...
عشبه ٔ چینی . [ ع ُ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی از عشبه که ریشه اش در طب عوام بهترین داروی تصفیه کننده ٔ خون و ضد نقرس ...
اشبه . [ اَ ب َه ْ ] (ع ن تف ) ۞ نعت تفضیلی از شباهت . شبیه تر. ماننده تر. ماناتر. اشکل .- امثال : اشبه من التمرة بالتمرة . اشبه من الماء ب...
اشبه . [ اَ ش ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث اَشِب . درهم پیچیده (درختان ). || بهم درآمیخته (مردم ). || بسیار (اعداد). || بسیار درختان با هم و پیچید...
اشبه . [ اُ ب َ ] (ع اِ) اسم ذئب است . (منتهی الارب ). گرگ .
عشبة. [ ع َ ش َ ب َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ کلان سال . (منتهی الارب ). ناب . شتر بزرگ سال . (از اقرب الموارد).عَشَمة. و رجوع به عشمة شود. || مرد کو...
عشبة.[ ع َ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از منتهی الارب ).
عشبة. [ ع َ ش ِ ب َ] (ع ص ) مؤنث عَشِب . (از اقرب الموارد): أرض عشبة؛ زمین بسیارگیاه . (منتهی الارب ). رجوع به عشب شود.
عشبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) واحد عُشب . (از اقرب الموارد). یک گیاه تر.(ناظم الاطباء). رجوع به عُشب شود. || عشبه ٔ مغربیه ۞ است که ظیان نا...
عاشبة. [ ش ِ ب َ ] (ع ص ) مؤنث عاشب . أرض عاشبة؛ زمین گیاهناک . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.