نخچیر
نویسه گردانی:
NḴCYR
بز وحشی در لهجه پارسی مردم غور
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نخچیر. [ ن َ ] (اِ) ۞ شکار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). صید. (ناظم الاطباء). شکارکرده شده . (غیاث اللغات ). عموماً بمعنی شکاراست ، یعنی صید. (...
نخچیر کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکار کردن . صید. رجوع به نخچیر شود : نوغزالان همه از دیده ٔ من میگذرندبنشینیددر این خانه و نخچیر کنید.س...