سامان
نویسه گردانی:
SAMAN
در معنی شکل و قرار و ماهیت و اساس بوده و برابر با نتیجه ی کار نیز آمده است ، مانند: بگشتند گرد دژ اندر بسی ندانست سامان جنگش کسی ( فردوسی)
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سامان کنگرپزان . [ ک َ گ َ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. واقع در 36 هزارگزی شمال باختری مسجدسلیمان ...
بی سر و بی سامان . [ س َ رُ ] (ص مرکب ) بی خانمان . دربدر. بی بضاعت : نفسی سرد برآورد ضعیف از سر دردگفت بگذار من بی سر و بی سامان را. سعدی .|| ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.