اجازه ویرایش برای همه اعضا

آمین

نویسه گردانی: ʼAMYN
این واژه قبطی است (اگر دیدگاه دهخدا که آن را از آمن که خدای مصریان باستان بوده درست باشد) و پارسی جایگزین، این است: ارداتو árdâtu (سنسکریت: árdhadhâtu) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
امین حضرت . [ اَ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) از القاب دوره ٔ قاجاریه بود. برادر بزرگ امین السلطان میرزا علی اصغرخان اتابک این لقب را داشت . رجوع به ...
امین حضور. [ اَ ح ُ ] (اِ مرکب ) از القاب دوره ٔ قاجاری بود. رجوع به فهرست اعلام تاریخ اجتماعی و اداری دوره ٔ قاجاریه تألیف مستوفی چ 2 ج...
امین قمی . [اَ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) احمدقلیخان . در زمان عالمگیر پادشاه هند در زمره ٔ ملازمان شاهی درآمد و در زمان محمدشاه به امارت رسید و در حمل...
امین قمی . [ اَ ن ِ ق ُ ] (اِخ ) میرمحمد امین بزاز، فرزند میرابوالفتح بزاز. شاعر قرن یازدهم هجری بود. ازوست :من نمی دانم درین صحرا شکارانداز ...
امین لشکر. [ اَ ل َ ک َ ] (اِ مرکب ) از القاب دوره ٔ قاجاری بود. رجوع به فهرست اعلام تاریخ اجتماعی و اداری دوره ٔ قاجاریه تألیف مستوفی چ ...
امین ملک . [ اَ می م َ ل ِ ] (اِخ )پسردایی و پدرزن جلال الدین خوارزمشاه . در موقع حمله ٔچنگیزخان حاکم هرات بود و در وقت عبور جلال الدین از آ...
جبل امین . [ ج َ ب َ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام دیگر کوه ابوقبیس است و گویند بدین جهت آن را بدین نام میخوانند که نوح در زمان طوفان حجرالاسود را...
چهار امین . [ چ َ اَ ] (اِخ ) چهارخلیفه : ابابکرو عمر و عثمان و علی (ع ). (ناظم الاطباء). || کنایه از مجتهدین چهارگانه ٔ تسنن : شافعی و ابوحنی...
روح امین . [ ح ِ اَ ] (اِخ ) روح الامین . جبرئیل : برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم . سوزنی .و رجوع به روح...
علی امین . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ )ابن محمد امین بن موسی بن حیدربن احمد. فقیه بود و درسال 1249 هَ . ق . مسموم گشت و در شقرا از اعمال جبل عامل ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۴ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.