اجازه ویرایش برای همه اعضا

چنگ

نویسه گردانی: CNG
چنگ /čang/ (اسم) ۱. پنجۀ انسان؛ پنج انگشت دست انسان. ۲. پنجه و چنگال درندگان و پرندگان. ۳. [قدیمی] دست. ۴. [قدیمی] قلاب؛ چنگک. ⟨ چنگ ‌زدن: (مصدر متعدی، مصدر لازم) ۱. به چیزی چنگ انداختن؛ دست انداختن به چیزی. ۲. [قدیمی، مجاز] متوسل شدن. ⟨ چنگِ مریم: (زیست‌شناسی) [قدیمی] = گل۱ ⟨ گل نگون‌سار: ◻︎ برست از چنگ مریم شاه عالم / چنانک آبستنان از «چنگ مریم» (نظامی۲: ۲۳۶). فرهنگ فارسی عمید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
چنگ شور. [ چ َ ] (اِخ ) دهی است ازبخش پشت آب شهرستان زابل . در هیجده هزارگزی شمال باختری بنجار و دوازده هزارگزی راه فرعی ادیمی بزابل وا...
چنگ سرخ . [ چ َ س ُ ] (اِخ ) دهی است ازبخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در نوزده هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد، نزدیک مرز افغانستان . ن...
چنگ مرغ . [چ َ گ ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چنگال مرغ . || زین پوش . (اشتینگاس ص 401) (ناظم الاطباء).
چنگ قلاب . [ چ َ ق ُل ْ لا ] (اِ مرکب ) چنگی که دارای قلاب است و بدان اشیاء را از محلی نزدیک کشند. عودق . عدوقه . عودقه . رجوع به چنگک شود.
چنگ کلاغ . [ چ ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین رخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . در بیست هزارگزی شمال خاوری کدکن و هفت هزارگزی خاور...
چنگ میان . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل . در 12 هزارگزی خاور آمل و دو هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ آمل به باب...
چنگ نواز. [ چ َ ن َ ] (نف مرکب ) چنگی . چنگ زن . (آنندراج ) : اگرچه چنگ نوازان لطیف دست بوندفدای دست قلم باد دست چنگ نواز.رودکی .
چنگ شدن . [ چ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خمیده و منحنی شدن . || متقلص گشتن دست و پا. (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چنگ ارم . [چ َ گ ِ اِ رَ ] (اِخ ) اِرَم نام شخصی است که ساز چنگ را وضع کرده است . (برهان ). و او را آرام و رامی و رامتین نیز گویند. (جهانگیر...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.