اجازه ویرایش برای همه اعضا

چای

نویسه گردانی: CAY
چای. (ا. تر.) رود، نهر کوچک، جوی. چایçay: کلمه ای ترکی به معنای اولیه رودخانه،رود کوچک،رود کم آب،ماسه،سیل،کم عمق،....احتمالا از ریشه "سایsay" باستانی. معنی اولیه "سای" ناحیه ای از زمین پوشیده با سنگ بود،با بسط معنی به بستر خشک رودخانه و سپس رودخانه ای کم عمق فصلی، رودخانه ای که در زمستان خشک است گفته میشود. از همینجا "سای"در طول زمان معنی کم عمق را پیدا کرده است.(" سای سو " به معنی آب کم عمق). لغت "سایدام saydamam"(سای + دام )به معنی شفاف نیزاز همین ریشه است، یعنی چیزی که درون آن به راحتی دیده می شود. فرمولهای گوناگون کلمه چای در زبانهای مختلف ترکی: چای ( ترکی میانه، آذربایجانی،ترکمنی،بالقار،یاقوت)سای(باشقوردی)شاییق(شور)، چایرام (آلتایی). (علاوه بر چای در زبان ترکی کلمات زیر نیز برای رودخانه بکار می روند: اؤگوزÖgüz:رودخانه، اؤگه نÖgən :نهر، اؤزه نÖzən:رودخانه، موره نMürən:رودخانه ( مغولی)،دره Dərə:رودخانه ،....).از همین ریشه است لغت "چاییرÇayır" به معنی آبگیر رودخانه و یا گیاهی که در کناره آب می روید. بهمن نصیر زاده
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
قرلان چای . [ ق ِ ] (اِخ ) قرآن چائی . دهی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 28 هزارگزی شمال کلیبر و 28000 گزی شوسه ٔ اهر به کل...
میدان چای . [ م ِ ] (اِخ ) مهرانرود. (لغات فرهنگستان ). رجوع به مهرانرود شود.
قشلاق چای . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در 19 هزارگزی شمال اردبیل و 6 هزارگزی شوسه ٔ نمین به اردبیل . موقع جغرافیایی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چای صاف کن . [ ک ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) ۞ چای صافی . صاف کننده ٔ چای . آلت مخصوص صاف کردن چای . رجوع به چای صافی شود.
چای خطائی . [ خ َ ](اِ مرکب ) نباتی است ساقش زیاده بر دو ذرع و سرخ و برگش مایل به بنفشی گرم باعتدال و تر و ملین و منضج و مقوی هاضمه و...
چای تلوار. [ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله بوز بخش میانه شهرستان میانه که در 21هزارگزی جنوب باختری میانه و 12هزارگزی خط آهن میانه ...
چای پزخانه . [ پ َ ] (اِ مرکب ) چای خانه . قهوه خانه . محل کسب قهوه چی . جای خوردن چای .
ترکمان چای . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قریه ای از اعمال تبریز. (مرآت البلدان ).قصبه ای است در مغرب میانه بر سر راه زنجان به تبریز. رجوع به ترکمان ...
بارطین چای . (اِخ ) (رود) نام نهری است در قضای بارطین تابع سنجاق بولی از ولایت قسطمونی که از کوههای جنوب شرقی سرچشمه گرفته به شمال شر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.