جمعیت
نویسه گردانی:
JMʽYT
جمعیت /jam'iy[y]at/ معنی ۱. (جغرافیا) مردم یا موجودات زندهای که در یک جا گرد آمده باشند. ۲. گروهی از مردم؛ انبوهی از مردم. ۳. (اسم مصدر) [قدیمی، مجاز] آسودگی خاطر. ۴. (اسم مصدر) [قدیمی] فراهم آمدن و مجتمع شدن؛ متحد گشتن. ۵. (اسم مصدر) [قدیمی] معاشرت؛ همنشینی. فرهنگ فارسی عمید /////////////////////////////////////////////////////////////جمعیت خاطر، خاطر جمعی، آسودگی خیال، تمرکز، سکینه و آرامش روح و روان مقابل پریشانی. دَر خلاف آمد عادت بِطَلَب کام که من کسب جمعیت از آن زُلفِ پَریشان کردم حافظ
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
جمعیت . [ ج َ عی ی َ ] (ع مص ) انجمن شدن . گرد هم آمدن . || (اِمص ) همگروهی . || (اِ) گروه . || مردم بسیار که در جایی گرد آیند. || سکنه...
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سایوب (سنسکریت: سَیوویوَ)
جاناپ (سنسکریت: جَنَپَدَ)
راشتَر (سنسکریت: راشتْرَ)
جمعیتشناسی یا چپیرهشناسی مطالعهٔ آماری جمعیتها است. در این دانش تراکم، توزیع و دیگر آمارهای مهم (مانند تولد، ازدواج مرگ و ...) بررسی میشوند. بخشه...