اجازه ویرایش برای همه اعضا

زیر

نویسه گردانی: ZYR
زیر /.خوش و زودی بِساز می‌خواهَم که دزد خویش بِگویم به گاله بَم و زیر /////////////////////////////////////////////////////////////////////// حافظ. /////////////////
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
زیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) ۞ نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ۞ ، «اژر» ۞ ، «هچ -اذر» ۞ ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ۞ ، کردی ...
زیر. (ع اِ) (از «زور») گویک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تکمه . (شرح قاموس فارسی ). || کتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (شرح قاموس ف...
زیر. [ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) (از «زور») خشمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زیر. (اِخ ) ابن بلخی در ذیل «زیر و کوه جیلویه » آرد: این قهستانی است نواحی بسیار و حومه ٔ آن زیراست و هوای آن سردسیر است و آبهای روان بس...
چار زیر. [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصر شیرین میان شاه پسند و حسن آباد.
ده زیر. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش کردیان شهرستان جهرم . واقع در 10هزارگزی خاور قطب آباد.سکنه ٔ آن 733 تن . آب آن از چشمه و ...
رود زیر. (اِخ ) رجوع به قلعه محمود شود.
تله زیر. (مازنی )، رشته ای است بسیار باریک که از موی دم اسب بافته میشود و آن نیز بسیارمحکم و پایدار میباشد. از" تله زیر" مانند نخ در تله برای...
نگین . [ ن ِ ] (اِ) گوهر و سنگ قیمتی که به روی انگشتری نصب کنند. (ناظم الاطباء). فص ّ. نگینه . (یادداشت مؤلف ). فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر ...
زیر آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) فرودآمدن . پایین آمدن . (ناظم الاطباء) : چو دیدش درآمدز گلرنگ زیرهم از پشت شبرنگ شاه دلیر. فردوسی .قضا را هم...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.