کرد
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        KRD
    
							
    
								
        kord این واژه در سنسکریت کورد kurd و به معنی جهیدن، پریدن، خیزبرداشتن بوده است؛ زیرا کردها بسیار چالاکند. ****فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        کرد ملایعقوب . [ ک ُدِ م ُل ْ لا ی َ ] (اِخ ) رجوع  به  کرد شاه رودبار شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همچین واژه و مسمایی وجود ندارد.
طرهان نام منطفه ای است در لرستان که در این منطقه هیچ کردی از گذشته تا حال زندگی نمی کرده است.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کرد شاه رودبار. [ ک ُ دِ ] (اِخ ) کردِ شاه رودبار و کُردِ مُلاّ یَعقوب  از طوایف  ساکن  نائیج کوه  در ناحیه ٔ نور مازندران  هستند. نام  این  دو طایفه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حس انتقامت فروکش کرد . دلت خنک شد.( دری هزاره های افغانستان)
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حسام الدوله  کرد. [ ح ُ مُدْ دَ / دُو ل َ ی ِ ک ُ ] (اِخ ) مکنی  به  ابوالشوک . وی  در ذیقعده ٔ 430 هَ . ق . بر کرمانشاه  مسلط شد و حاکم  عباسی  آن  ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.