 
        
            خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        خان ( rifling) به شیارهای موازی و مارپیچی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها گفته میشود. وجود خان باعث میشود که گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.[۱] خان در دو نوع چپ گرد و راست گرد وجود دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86_(%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%AD%D9%87) https://en.wikipedia.org/wiki/Rifling
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        بجدن  خان . [ ب ُ دَ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  خواشید ششتمد سبزوار در 37 هزارگزی  جنوب  ششتمد سکنه ٔ آن  985تن ، آب  آن  از قنات ، محصول  آن  غلات ، پن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسحاق خان . [ اِ] (اِخ ) وی  از اواسطالناس  ایل  قرائی  و پدر او که  درملازمت  یک  تن  از رؤسای  طایفه ٔ قراتاتار [ قراتاتار طایفه ای  بودند که  از ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسلام خان . [ اِ ] (اِخ ) سلطان شه  لودی . در ایام  خضرخان  اسلام خان  خطاب  داشت ، از امرای  عهد سلطان  ابراهیم  لودی  و همایون شاه . رجوع  بفهرست  ت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اسلمش خان . [   ] (اِخ ) وی  مهردار ذوالقدر  ۞  بود و در محاربه ٔ شاهزاده ٔ حمزه  میرزا (990 هَ . ق .) با امرای  تکلو شرکت  داشت . (سبک شناسی  ج 3 ص 2...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اکتای خان . [ اُ ک ُ ] (اِخ ) اگتای  قاآن . رجوع  به  اگتای  قاآن  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        الجنک خان . [  ] (اِخ ) لقب  قبل خان بن  تومنه خان  از خانان  ترکستان  جد سوم  چنگیزخان ، که  پس  از مرگ  تومنه خان  بر تخت  خانی  نشست ، وی  رعیت پرو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        النجه خان . [ اَ ل َ ج َ ] (اِخ ) ابن  کیوک خان بن  دیب  باقوی بن  المجنه خان بن  ترک . از پادشاهان  قدیم  ترک  که  پدر دو پسر بنام  تاتار و مغول  بود...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بهادر خان واپسین حاکم ایلخانی مغول و بانی اقداماتی در حرمین بود. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال اجمالی ۲ - معنای بهادر ۳ - دوران حکومت ۳.۱ - قتل رشید الدین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان به بین . [ ب ِ ] (اِخ ) نام  یکی  از دهات  فندرسک  استرآباد است . (از رابینو در سفرنامه ٔ مازندران  و استرآباد بخش  انگلیسی  ص 82 و 128).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  و مان . [ ن ُ ] (اِ مرکب )  ۞  خان  مخفف  «خانه » و مان  بمعنی  رخت . (غیاث  اللغات ) (آنندراج ). خانه  با اثاثیه ٔ خانه  با اهل خانه  :  خدای  ت...