بهادر خان
نویسه گردانی:
BHADR ḴAN
بهادر خان واپسین حاکم ایلخانی مغول و بانی اقداماتی در حرمین بود. فهرست مندرجات ۱ - شرح حال اجمالی ۲ - معنای بهادر ۳ - دوران حکومت ۳.۱ - قتل رشید الدین فضل الله ۳.۲ - دوره دوم حکومت ۳.۳ - کشتن امیر چوپان و وزارت غیاث الدین ۴ - مرگ ابوسعید ۵ - اقدامات ابوسعید در حرمین ۶ - وضعیت حجگزاری ایرانیان ۷ - کاروان ایران و عراق ۸ - گسترش نفوذ در حرمین ۹ - اهتمام به تأمین امنیت راههای حج ۱۰ - انجام خدمات در مکه و مدینه ۱۱ - امیر پهلوان ۱۲ - ارسال هدایا به مکه ۱۳ - کشته شدن یاسور ۱۴ - فهرست منابع ۱۵ - پانویس ۱۶ - منبع ۱ - شرح حال اجمالی [ویرایش] ابوسعید بهادر خان (حک:۷۱۶-۷۳۶ق.) فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) و واپسین حاکم ایلخانان مغول در ایران و عراق بود.[۱] [۲] وی به سال ۷۰۴ق. زاده شد. در کودکی به ولیعهدی منصوب گشت[۳]و پس از مرگ پدرش به سال ۷۱۶ق. بر تخت ایلخانی تکیه زد.[۴] [۵] ۲ - معنای بهادر [ویرایش] کلمه بهادر از واژه بغاتور/باغاتور به معنای دلیر و قهرمان، پس از استیلای مغول، برای رؤسای مغول به کار رفته و متداول شده است. نیرویی هزار نفری که از زبدهترین سپاهیان چنگیز تشکیل شده بودند، لقب بهادر داشتند. همچنین واحدهای نظامی مسیحیان در ایران در میانه سده سیزدهم ق. دارای این عنوان بودند. نیز لقب برخی شاعران یا تخلص آنها بهادر بوده است. ابوسعید به دلیل شجاعتی که در سرکوب امیران شورشی نشان داد، «بهادر خان» لقب گرفت.[۶] ۳ - دوران حکومت [ویرایش] حکومت ابوسعید را میتوان به دو دوره تقسیم کرد. دوره نخست حکومت او عرصه رقابت و کشمکش میان وزیران و امیران گوناگون بود که از مهمترین آنها میتوان به رقابت دو وزیر معروف ایلخانیان، رشید الدین فضل الله و تاج الدین علیشاه، و نیز درگیری حاکمان گوناگون با امیر چوپان•، از امیران برجسته مغول اشاره کرد؛ در این دوره، امیر چوپان که برای تثبیت قدرت ایلخان نوجوان و دفع خطر رقیبان داخلی و نیز تهدیدات خارجی به ویژه خطر ازبک خان میکوشید، یکباره با اتحاد افرادی روبهرو شد که در پی کنار زدن او بودند. ابوسعید این توطئه را خطری برای خود و حکومتش دانست و با حمایت از امیر چوپان، همراه او به رویارویی با شورشیان پرداخت. وی در آغاز کوشید تا بدون نبرد و خونریزی شورشیان را به اطاعت وادارد؛ اما مخالفان این را نشانه ضعف ابوسعید دانستند و نبرد را آغاز کردند[۷] [۸] و به رغم پیروزی نخست آنها، با دخالت و حضور ابوسعید شکست خوردند و سران شورشی دستگیر و کشته شدند. ابوسعید که در این نبرد دلیری فراوان نشان داده بود، از سوی سران حکومت به «بهادر خان» ملقب شد.[۹] [۱۰] جایگاه امیر چوپان نیز بهتر از پیش شد و بر احترام او نزد ایلخان افزوده گشت. ایلخان فرزندان او را بر سرزمینهای گوناگون حکومت داد.[۱۱] [۱۲] ۳.۱ - قتل رشید الدین فضل الله از رخدادهای مهم این دوره، قتل رشید الدین فضل الله به سعایت تاج الدین علیشاه و با دستور ابوسعید بود. در رجب سال ۷۱۷ق. خواجه رشید از وزارت برکنار گشت و در ۱۷ جمادی الاولی ۷۱۸ق. همراه پسرش عزالدین که متهم به مسموم کردن اولجایتو شده بود، کشته شد.[۱۳] ۳.۲ - دوره دوم حکومت دوره دوم حکومت ابوسعید با دگرگونی اوضاع چوپانیان همراه بود. شورش تیمورتاش، فرزند امیر چوپان و فرمانروای روم [۱۴]، و رفتار و سخنان دمشق خواجه، پسر دیگر امیر چوپان، درباره ابوسعید و قتل او به دستور ایلخان به سال ۷۲۷ق.[۱۵]آغاز دوران نامساعد برای خاندان امیر چوپان بود؛ علاقهمندی ابوسعید به بغداد خاتون، دختر امیر چوپان، و همسر شیخ حسن جلایری [۱۶] [۱۷] [۱۸] واپسین ماجرایی بود که زمینهساز قتل امیر چوپان شد. بر پایه سنت کهن مغولها، اگر زنی مورد پسند خان قرار میگرفت، میبایست شوهرش او را طلاق میداد تا آن زن به همسری خان درآید.[۱۹] [۲۰] ابوسعید خواسته خود را با امیر چوپان در میان نهاد و از او خواست تا دخترش را از شیخ حسن بازستاند و به عقد وی درآورد[۲۱] [۲۲] ؛ اما او ضمن مخالفت با خواسته سلطان، داماد و دخترش را به قره باغ فرستاد تا از دسترس سلطان دور باشند. این کار ناخرسندی ابوسعید و تصمیم او برای کشتن امیر چوپان را درپی داشت.[۲۳]سرانجام غیاث الدین حاکم هرات به دستور ایلخان، امیر چوپان را که به او پناه برده بود، به سال ۷۲۸ق. به قتل رساند.[۲۴] [۲۵] ۳.۳ - کشتن امیر چوپان و وزارت غیاث الدین ابوسعید با کشتن امیر چوپان و فرزندان او به استیلای آنها بر حکومت ایلخانی پایان داد و به خواسته خود یعنی ازدواج با بغداد خاتون دست یافت. او با ناچار کردن شیخ حسن جلایری به طلاق دادن بغداد خاتون، وی را به همسری خود درآورد.[۲۶] [۲۷] وی که برای بهبود وضعیت آشفته حکومت، به مردی کاردان و باکفایت نیاز داشت، غیاث الدین محمد، فرزند خواجه رشید الدین فضل الله، را به وزارت گماشت[۲۸] [۲۹] و با کمک او حکومت را به سامان رساند. غیاث الدین تا پایان عمر ابوسعید در منصب وزارت باقی ماند. او با ادامه اصلاحات و سیاستهای پدرش امور دیوانی را سامان داد و در نتیجه حکومت مرکزی ثبات بیشتر یافت؛ ابوسعید در اواخر سال ۷۳۵ق. بار دیگر با حمله ازبک خان به آذربایجان روبهرو شد و برای رویارویی با او حرکت کرد. اما در ۱۳ ربیع الآخر ۷۳۶ق. در قره باغ درگذشت.[۳۰]درباره علت مرگ ناگهانی او آوردهاند که بغداد خاتون او را با زهر مسموم کرد؛ زیرا افزون بر کینه دیرینهای که به سبب کشتن پدر و برادرش از او داشت، نفوذ و اعتبار خود را به سبب ازدواج ابوسعید با دلشاد خاتون دختر دمشق خواجه و برادرزاده بغداد خاتون، از دست داده بود.[۳۱] [۳۲] ۴ - مرگ ابوسعید [ویرایش] مرگ ابوسعید را باید پایان حکومت ایلخانان دانست. او که فرزندی نداشت تا وارث تاج و تختش گردد، یکی از نوادگان تولی خان به نام ارپه خان را به عنوان جانشین خود معرفی کرد.[۳۳]اما نه او و نه هیچ یک از امیرانی که به حکومت رسیدند، حکومتی یکپارچه و مقتدر نیافتند. ۵ - اقدامات ابوسعید در حرمین [ویرایش] ابوسعید برای نفوذ در حرمین به ویژه مکه و رفع مشکلات کاروانهای حج و انجام شکوهمند مراسم حج بسیار کوشید. بیشترین خبرها درباره حجگزاری مسلمانان قلمرو ایلخانیان، به دوره حکومت او مربوط میشود. گرایش وی به مذهب تسنن و اقدام برای ارتباط دوستانه با ممالیک مصر ، در همین جهت بود.[۳۴] ۶ - وضعیت حجگزاری ایرانیان [ویرایش] وضعیت حجگزاری ایرانیان در دوران ابوسعید، از رخدادهای سیاسی مکه و رقابت درونی اشراف حسنی بر سر حاکمیت آن شهر اثر میپذیرفت. این رقابت پیش از حکومت ابوسعید میان حُمَیضه و رمیثه، فرزندان ابونُمَی امیر حسنی مکه، آغاز شده و به رقابت ایلخانان و ممالیک مصر در حجاز انجامیده بود. به گزارش منابع، رمیثه و حمیضه، پس از مرگ پدر به صورت مشترک با یکدیگر بر مکه حکومت میکردند؛ اما پس از مدتی به رقابت با هم برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه، از ممالیک کمک خواست و با یاری آنها حُمَیضه را شکست داد. [۳۵] [۳۶] [۳۷] حُمَیضه پس از پناهندگی به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پدر ابوسعید، از او تقاضای کمک کرد. او سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه وی فرستاد [۳۸] [۳۹] [۴۰] که در میانه راه، گزارش درگذشت خدابنده به آنها رسید. [۴۱] [۴۲]حمیضه با یاری نیروهای اولجایتو بر مکه چیره گشت و نام ابوسعید جایگزین نام امیر مملوکی در خطبه مکه شد. [۴۳] [۴۴]سلطه حمیضه باعث نفوذ بیشتر ایلخانیان گشت. البته این سلطه دوام نداشت و او با حضور ملک ناصر مملوکی در مکه، جای خود را به برادرش رمیثه داد.[۴۵]اما کوششهای سیاسی ابوسعید باعث ماندگاری نفوذ ایلخانیان در مکه شد. او در آغاز حکومتش با ارسال نمایندگانی به دربار ملک ناصر محمد قلاوون (۶۹۳-۷۴۱ق. در سه مرحله[۴۶]) همراه تقاضای صلح، خواستار بهبود روابط سیاسی و اقتصادی شد.[۴۷]وی همچنین درخواست کرد تا امنیت راههای حج تأمین گردد و حاجیان دو پرچم به نام ممالیک و ایلخانیان با خود حمل کنند. سلطان مملوکی با پذیرش تقاضای ابوسعید، در پاسخ وی هیأتی روانه ایران کرد و در نامهای به شریف مکه دستور داد تا حاجیان ایرانی مورد احترام قرار گیرند.[۴۸] ۷ - کاروان ایران و عراق [ویرایش] کاروان ایران و عراق به سال ۷۲۰ق. با شکوه بسیار و محمل ایشان با حریر زرد مزین به طلا و یاقوت و انواع گوهرها و نیز با سایبان به سوی حجاز حرکت کرد. این کاروان در بحرین با حمله عربها روبهرو شد. آنان با میانجیگری برخی و با گرفتن سه هزار دینار راضی شدند که کاروان حرکت کند. هنگامی که دریافتند این کاروان عراق است و با اجازه ملک ناصر سلطان مصر حرکت کرده است، اموال کاروانیان را بازگرداندند و راه آنها را باز کردند. [۴۹] [۵۰] در همان سال، سلطان مصر هدایای فراوان برای امیران مغول به مکه فرستاد که پس از ایام حج، به دست ارغون ولیعهد ملک ناصر به آنها اهدا شد و برای ابوسعید پس از سلطان مصر دعا کردند.[۵۱] ۸ - گسترش نفوذ در حرمین [ویرایش] ابوسعید که در پی گسترش نفوذ خود در شبه جزیره عربی و حرمین بود، بار دیگر به سال ۷۲۱ق. کاروانی بزرگ به راه انداخت و صدقاتی بسیار به دست شیخ دانیال عجمی در مکه تقسیم کرد.[۵۲]در سال ۷۳۰ق. محمل سلطان ابوسعید بر یک فیل رهسپار حجاز شد که مایه تعجب مردم گشت و برای آنها یادآور حمله ابرهه و سپاه فیل شد. آنان در همه مواقف با فیل حضور مییافتند و پس از مراسم به سوی مدینه حرکت کردند. اما هنگامی که به نزدیکی ذوالحلیفه رسیدند، فیل از رفتن به سوی مدینه خودداری کرد و هر چه آن را زدند، به عقب بازگشت تا چندان آن را زدند که هلاک شد. هزینه این فیل از هنگام حرکت تا زمان مرگ بیش از سی هزار درهم برآورد شده است. هیچ کس ندانست که مقصود ابوسعید از این کار چه بود.[۵۳] [۵۴] ۹ - اهتمام به تأمین امنیت راههای حج [ویرایش] ابوسعید اهتمامی فراوان به تأمین امنیت راههای حج داشت. به سال ۷۱۹ق. کاروان حج ایلخانیان که با عنوان کاروان عراق شناخته میشد، مورد حمله عربها قرار گرفت و اموالی فراوان از حاجیان سرقت شد. ابوسعید با آگاهی از میزان آن که سی هزار دینار بود، دستور داد تا به آنها شصت هزار درهم بپردازند[۵۵]؛ زیرا تعهد سپرده بود که در صورت راهزنی و غارت اموال حاجیان در راهی که امنیت آن را بر عهده گرفته بود، دو برابر غرامت بپردازد؛ تلاش ابوسعید برای تأمین امنیت و رفاه کاروانهای حج و رفع نیازهای آنها، مورد توجه نویسندگان و سیاحان مسلمان قرار گرفته است. ابن بطوطه در گزارش خود از کاروان ایلخانیان، همراه اشاره به جمعیت بسیار کاروان حج، از حمل آب برای مسافران بی بضاعت و نیز خواربار برای نیازمندان و دارو برای بیماران گزارش داده و از اطعام درماندگان و مسافران بی توشه و نیز اختصاص یک دسته شتر برای حمل درماندگان از جانب سلطان ابوسعید گزارش داده است. وی در ادامه گزارش داده که بازاری با کاروان حج همراه بوده که وسایل لازم و انواع غذاها و میوهها را برای کاروان در بر داشته است. نیز وی از حرکت کاروان هنگام شب در حالی که پیشاپیش آن مشعلهایی برمیافروختند، گزارش میدهد.[۵۶]ابوسعید به امنیت حاجیان بسیار بها میداد. دستور او برای رفع نیاز عربهای بیابانگرد جهت پیشگیری از حمله آنها به کاروانهای حج، در همین جهت بود.[۵۷] ۱۰ - انجام خدمات در مکه و مدینه [ویرایش] در عصر ابوسعید، کارهای سودمند فراوان در مکه و مدینه انجام گرفت. به دستور او حمام و مدرسههایی در مدینه ساختند. [۵۸] [۵۹]همچنین بازسازی چشمههای آب و آبرسانی به مکه به دستور وی انجام گرفت. [۶۰] [۶۱]از آن جا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آنها ایجاد کرده بود، امیر چوپان از فرماندهان ابوسعید برای رفع مشکل بیآبی در مکه همت گماشت و با صرف پنجاه هزار دینار و به کارگیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از چشمه عرفه به این شهر و میان صفا و مروه رساند. [۶۲] [۶۳] [۶۴] ۱۱ - امیر پهلوان [ویرایش] منابع از بازسازی چشمههای عرفه [۶۵] [۶۶]و بازان[۶۷]به دست او در ۷۲۶ق. گزارش میدهند؛ در روزگار ابوسعید، تحولی مهم در نصب و تعیین امیر الحاج پدید آمد و آن، انتخاب امیر الحاج• از میان اهل فُتوّت و پهلوانان بود. در اواخر این دوره، منصب امیر الحاج تقریباً به انحصار آنها درآمد. شاید علت آن، دلیری و قدرت پهلوانان و نیروهای زیر فرمان آنها بود که میتوانستند با خطرات میان راه رویارو شوند و کاروانها را از خطر برهانند و سالم به مقصد رسانند. به این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ همچون فرمانی که برای فردی به نام سراج الدین نوشته و در آن آورده است:«...پهلوان سراج الدین از مشاهیر شجاعان و معاریف دلیران روزگار است....»[۶۸]پهلوانی که به عنوان امیر الحاج انتخاب میشد، « امیر پهلوان » لقب میگرفت و میتوانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند؛ ابن بطوطه که به سال ۷۲۸ق. همراه کاروان حج ایرانیان بوده، از فردی به نام پهلوان محمد حویج از ساکنان موصل به عنوان امیر الحاج ایرانیان در این سال یاد کرده که پس از مرگ شیخ شهاب الدین قلندر، امارت حج را بر عهده گرفت.[۶۹]او از توزیع اموال فراوان میان ساکنان و فقیران مکه و نفوذ بیشتر آنها در رقابت با مصریان گزارش داده، میگوید:از بس در مکه پول تقسیم کردند، نرخ طلا در بازار آن شهر پایین آمد و در این سال بود که نام ابوسعید را بر منبر و بر فراز گنبد زمزم یاد کردند.[۷۰] ۱۲ - ارسال هدایا به مکه [ویرایش] ارسال هدایا به مکه، به ابوسعید اختصاص نداشت و کارگزاران او نیز چنین کارهایی را انجام میدادند. وزیر او تاج الدین علی شاه به سال ۷۱۸ق. دو حلقه طلا هر یک به وزن هزار مثقال با شش لؤلؤ گرانبها، برای آویختن بر در کعبه فرستاد که با مخالفت امیر الحاج مصریان روبهرو شد؛ اما با اصرار نماینده تاج الدین علی شاه به نام حاج هولاواج و بیان این که این حلقهها نذر وزیر برای غلبه بر رشید الدین فضل الله بوده، آنها را مدتی کوتاه بر در کعبه آویختند و سپس امیر مکه آنها را برداشت.[۷۱] ۱۳ - کشته شدن یاسور [ویرایش] در مراسم سال ۷۳۳ق. یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم او از نفوذ وقدرت وی بوده است. یاسور به همدستی با امیر چوپان متهم شده یا امیر چوپان او را با خود همراه کرده و بر آن بود تا وی را به جای ابوسعید بر تخت نشاند. اما با کشته شدن امیر چوپان، نقشه آنها شکست خورد.[۷۲] [۷۳] در سالهای پایانی حکومت ابوسعید، با نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل روبهرو شد. پس از مرگ او به سال ۷۳۶ق. حاجیان عراقی به حج نرفتند. این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت.[۷۴] ۱۴ - فهرست منابع [ویرایش] اتحاف الوری : عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به کوشش عبدالکریم، مکه، جامعة ام القری، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ ابن الوردی : عمر ابن الوردی (م.۷۴۹ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ اولجایتو : عبدالله بن محمد القاشانی (م.۷۳۸ق.)، به کوشش همبلی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۸۴ش؛ تاریخ حبیب السیر : غیاث الدین خواند امیر (م.۹۴۲ق.)، به کوشش سیاقی، خیام، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ گزیده : حمدالله مستوفی (م.۷۵۰ق.)، به کوشش نوایی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش؛ تحریر تاریخ وصاف : عبدالمحمد آیتی ، تهران ، پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۸۳ش؛ الدرر الکامنة فی اعیان المأة الثامنه : ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ دین و دولت در ایران عهد مغول : شیرین بیانی (اسلامی ندوشن)، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱ش؛ ذیل جامع التواریخ : عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو ، به کوشش بیابانی، تهران، نشر علمی، ۱۳۱۷ش؛ رحلة ابن بطوطه : ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.)، به کوشش التازی، الرباط، المملکة المغربیه، ۱۴۱۷ق؛ السلوک لمعرفة دول الملوک : المقریزی (م.۸۴۵ق.)، به کوشش محمد مصطفی، قاهره؛ شفاء الغرام : محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق؛ صبح الاعشی : احمد بن علی القلقشندی (م.۸۲۱ق.)، به کوشش زکار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م؛ ظفرنامه : شرف الدین علی یزدی (م.۸۵۸ق.)، به کوشش میرمحمد صادق و نوایی، تهران، مجلس شورای اسلامی، ۱۳۸۷ش؛ العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین :محمد الفأسی (م.۸۳۲ق.)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت ، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛ غایة المرام باخبار سلطنة البلد الحرام : عبدالعزیز بن فهد المکی (م.۹۲۰ق.)، به کوشش شلتوت، السعودیه، جامعة ام القری، ۱۴۰۹ق؛ مجمع الانساب : محمد بن علی بن محمد شبانکارهای (م.۷۳۳ق.)، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۶۴ش؛ مطلع السعدین و مجمع البحرین : عبدالرزاق السمرقندی (م.۸۸۷ق.)، به کوشش نوایی، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۵۳ش؛ النجوم الزاهره : یوسف بن تغری بردی (م.۸۷۴ق.)، قاهره، به کوشش شلتوت ودیگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ۱۳۹۲ق؛ الوافی بالوفیات : الصفدی (م.۷۶۴ق.)، به کوشش الارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق. ۱۵ - پانویس [ویرایش] ۱. ↑ الوافی بالوفیات، الصفدی، ج۱۰، ص۲۰۲. ۲. ↑ صبح الاعشی، احمد بن علی القلقشندی، ج۷، ص۲۵۰. ۳. ↑ مجمع الانساب، محمد بن علی بن محمد شبانکارهای، ج۱، ص۲۷۳. ۴. ↑ تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آیتی، ج۱، ص۳۳۹. ۵. ↑ تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آیتی، ج۱، ص۳۴۱. ۶. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴. ۷. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۹۹-۱۰۱. ۸. ↑ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ج۱، ص۶۱۴-۶۱۵. ۹. ↑ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ج۱، ص۶۱۴-۶۱۵. ۱۰. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴. ۱۱. ↑ دین و دولت، شیرین بیانی، ج۲، ص۵۰۳. ۱۲. ↑ دین و دولت، شیرین بیانی، ج۲، ص۵۰۹. ۱۳. ↑ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ص۶۱۲-۶۱۳. ۱۴. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص ۱۰۶. ۱۵. ↑ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۱. ۱۶. ↑ مجمع الانساب، محمد بن علی بن محمد شبانکارهای، ج۱، ص۲۹۵. ۱۷. ↑ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر، ج۳، ص۲۰۹. ۱۸. ↑ مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندی، ج۱، ص۶۰. ۱۹. ↑ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر، ج۳، ص۲۰۹. ۲۰. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۱۷. ۲۱. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸. ۲۲. ↑ مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندی، ج۱، ص۵۹-۶۰. ۲۳. ↑ مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندی، ج۱، ص۶۱. ۲۴. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳. ۲۵. ↑ النجوم الزاهره، یوسف بن تغری بردی، ج۹، ص۲۷۳. ۲۶. ↑ رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۲، ص۷۲. ۲۷. ↑ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین خواند امیر، ج۳، ص۲۱۵. ۲۸. ↑ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ج۱، ص۶۲۰-۶۲۱. ۲۹. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۲۶. ۳۰. ↑ مجمع الانساب، محمد بن علی بن محمد شبانکارهای، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰. ۳۱. ↑ مجمع الانساب، محمد بن علی بن محمد شبانکارهای، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶. ۳۲. ↑ رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۲، ص۷۲. ۳۳. ↑ ظفرنامه، شرف الدین علی یزدی، ج۱، ص۱۹۳. ۳۴. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص۲۹. ۳۵. ↑ غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۲، ص۸۴. ۳۶. ↑ الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی، ج۲، ص۱۹۸. ۳۷. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۴. ۳۸. ↑ العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۴، ص۱۰۰-۱۰۳. ۳۹. ↑ غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۲، ص۷۶-۷۷. ۴۰. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۵. ۴۱. ↑ العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۴، ص۱۰۳. ۴۲. ↑ غایة المرام، عبدالعزیز بن فهد المکی، ج۲، ص۷۷. ۴۳. ↑ تاریخ اولجایتو، عبدالله بن محمد القاشانی، ص۲۰۰. ۴۴. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۸. ۴۵. ↑ السلوک، المقریزی، ج۲، جزء۲، ص۱۸۵. ۴۶. ↑ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی، ص۵۱۷، «پاورقی». ۴۷. ↑ السلوک، المقریزی، ج۲، جزء۲، ص۲۱۱. ۴۸. ↑ السلوک، المقریزی، ج۲، جزء۲، ص۲۱۱. ۴۹. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص۳۵. ۵۰. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۷۱. ۵۱. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص۳۵. ۵۲. ↑ رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۳۷۹. ۵۳. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص۱۳۵. ۵۴. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳. ۵۵. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۶۷. ۵۶. ↑ رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲. ۵۷. ↑ الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی، ج۱، ص۵۰۱. ۵۸. ↑ تاریخ ابن الوردی، عمر ابن الوردی، ج۲، ص۲۷۴. ۵۹. ↑ الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی، ج۱، ص۵۴۱. ۶۰. ↑ مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندی، ج۱، ص۷۸. ۶۱. ↑ الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلانی، ج۱، ص۵۴۱. ۶۲. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۸۱-۱۸۲. ۶۳. ↑ ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۳۴. ۶۴. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص۹۰. ۶۵. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۸۱. ۶۶. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص ۹۰. ۶۷. ↑ شفاء الغرام، محمد الفأسی، ج۱، ص۴۴۹-۴۵۰. ۶۸. ↑ دین و دولت، شیرین بیانی، ج۲، ص۷۴۸. ۶۹. ↑ رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۴۱۲. ۷۰. ↑ رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۴۱۲. ۷۱. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱. ۷۲. ↑ السلوک، المقریزی، ج۳، ص ۱۷۴. ۷۳. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۲۰۱. ۷۴. ↑ اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۲۰۵. ۱۶ - منبع [ویرایش] حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«بهادر خان».
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سلطان ابوسعید (از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه. ق.) از ایلخانان مغول و پسر الجایتو بود که در سن دوازده سالگی به ایلخانی ایران رسید. در بخشی از دوران ایلخانی او امیرچ...
بهادرخان . [ ب َ دُ ] (اِخ ) ابوسعید بهادرخان از پادشاهان ایلخانی (جلوس 716، فوت 736 هَ . ق .) وی پس از مرگ پدر خود الجایتو با مساعدت امیر چ...
بهادرخان . [ ب َ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان درونگر بخش نوخندان است که در شهرستان دره گز واقع است . دارای 205 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیا...
حسن بهادرخان . [ ح َ س َ ب َ دُ ] (اِخ ) رجوع به اوزن حسن شود.
خان بهادرخان . [ ن ِ ب َ دُ ] (اِخ ) وی از شعرا و بزرگان هند و پدرش جلال الدین ذوالفقاربن رحمت خان است . بسال 1857 م . خان بهادرخان هندوستان ...
خان بهادر. [ ب َ دُ ] (اِخ ) نام عالم و ادیب هندی است . پدرش راجه ای بنام پاتنه بوده و او راست : «جامع خان بهادر» بفارسی و «علم المناظره »....