اجازه ویرایش برای همه اعضا

خرده

نویسه گردانی: ḴRDH
خرده /xorde/ معنی ۱. ریزۀ هر‌چیز. ۲. مقدار کم و اندک از چیزی. ۳. (صفت) کوچک. ۴. پول خُرد؛ سکه. ۵. [قدیمی] شرارۀ آتش. ۶. نکته. ۷. [قدیمی، مجاز] نکته. ۸. [قدیمی، مجاز] عیب؛ خطا. ⟨ خرده گرفتن: (مصدر لازم) [مجاز] عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی: ◻︎ انوری بی‌خردگی‌ها می‌کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری: ۲۴۰). فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. اعتراض، ایراد ۲. عیب، نقص ۳. تکه، قطعه ۴. اندک، کم ۵. دقیقه، نکته فعل بن گذشته: خرده گرفت بن حال: خرده گیر دیکشنری انگلیسی ترکی عربی atom, bit, crumb, detail, dollop, driblet, fraction, grain, jot, matchwood, modicum, nub, odd, paring, peewee, scrap, shiver, sliver, smithereens, soupçon, splinter, touch, trivial, whit
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
خرده فرمایش دادن . [ خ ُ دَ / دِ ف َ ی ِ دَ ] (مص مرکب ) دستورهای بیجا دادن ، چون : چقدر خرده فرمایش میدهید!
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.