اجازه ویرایش برای همه اعضا

نشان

نویسه گردانی: NŠAN
نشان معنی (نِ) (اِ.) 1 - علامت ، نشانه 2 - مُهر و نگین . 3 - هدف و نشانه برای تیراندازی . 4 - علم ، پرچم . 5 - قطعه ای ساخته شده از طلا یا نقره که به افراد برجسته و نمونه برای قدردانی و بزرگداشت اهداء می شود. فرهنگ فارسی معین مترادف و متضاد ۱. آرم، امارت، رمز، علامت، مدال، نشانه، نشانی ۲. آیه، اثر، رد، رگه ۳. انگ، تمغا، داغ، نقش ۴. آماج، تیر، هدف ۵. سراغ فعل بن گذشته: نشان داد بن حال: نشان ده دیکشنری انگلیسی ترکی عربی cast, coat of arms, colors, decoration, denotation, distinction, earmark, emblem, gesture, impression, index, indication, indicative, insignia, Mark, medal, notation, note, print, reflection, regalia, rosette, seal, sign, signal, signification, signpost, symptom, testimony, token, touch
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
غم نشان . [ غ َ ن ِ ] (نف مرکب ) نشاننده ٔ غم . تسکین دهنده ٔ اندوه : غمخوار ترا بخاک تبریزجز خاک تو غم نشان مبینام . خاقانی .گر جان ما بمرگ منو...
بی نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + نشان ) بی علامت . (ناظم الاطباء). لایوصف . (یادداشت مؤلف ). بی نشانه . گم . بدون وجه مشخص . بی صفت . فاقد...
تب نشان . [ ت َ ن ِ ] (اِ مرکب ) نشان تب . اثر تب . تبخاله : گرچه شبها از سموم آه تبها برده ام از نسیم وصل مهر تب نشان آورده ام .خاقانی .
ته نشان . [ ت َه ْ ن ِ ] (ن مف مرکب ) قبضه ٔ شمشیر و کارد و جز آن که مرصع باشد و یا تارهای طلا و نقره درآن کوفته باشند. (ناظم الاطباء). آن اس...
تخت نشان . [ ت َ ن ِ ](نف مرکب ) بخشنده ٔ تخت . (ناظم الاطباء) : خسرو تاجبخش و تخت نشان بر سر تاج و تخت گنج فشان .نظامی .
تاک نشان . [ ن ِ ] (نف مرکب ) که تاک نشاند. تاک نشاننده . رزبان . کشاورز تاک . کشت کننده ٔ رز : بودم آن روز من از طایفه ٔ دردکشان که نه از تاک...
دست نشان . [ دَ ن ِ ] (ن مف مرکب ) دست نشانده . نشانده ٔ کس . منصوب . گمارده . مأمور. کسی که او را به کاری نصب کرده باشند. (برهان ). گماشته ک...
آتش نشان . [ ت َ ن ِ ] (نف مرکب ) کارگری که مأمور اطفاء و فرونشاندن آتش است .
ماه نشان . [ ن ِ ] (ص مرکب ) که نشان ماه دارد. که چون ماه درخشان و خوشروی است . که همانند ماه است : به مژده خواستن آن نور چشم و راحت ...
ماه نشان . [ ن ِ ] (اِخ ) یکی از بخشهای چهارگانه ٔ شهرستان زنجان است که در غرب شهرستان زنجان و طول دره ٔ قزل اوزن واقع و محدود است از شمال...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.