رود
نویسه گردانی:
RWD
رود /rud/ معنی نهر بسیاربزرگی که به دریا میریزد؛ شط. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر ۲. جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک ۳. ساز دیکشنری انگلیسی ترکی عربی flow, river, watercourse
واژه های همانند
۲۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
رود شور. [ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه از شهرستان بوشهر واقع در 36هزارگزی جنوب شرقی گناوه و در کنار رودخانه ٔ شور. منط...
رود زیر. (اِخ ) رجوع به قلعه محمود شود.
رود آهو. [ دِ ] (اِخ ) نام رودخانه ایست . (برهان قاطع) (آنندراج ).
رود زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) رود نواختن .رودزنی کردن : آن زن ایشان را می دادی و ساقیگری کردی و رود زدی و سرود گفتی . (تاریخ بلعمی ).گاه ...
رود زرد. [ زَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیر از شهرستان اهواز است . این دهستان بین بخش هفتگل و دهستانهای قلعه تل ، باغ مل...
رود زرد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رود بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز واقع در 8هزارگزی جنوب غربی باغ ملک و 4هزارگزی جنوب راه اتومب...
ده رود. [ دَه ْ ] (اِ مرکب )(اصطلاح موسیقی ) سازی است که باربد می نواخته و ده زه و وتر داشته است . (گنجینه ٔ گنجوی ص 68) : حدیث باربدبا ساز ...
ده رود. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردانگه ٔ بخش هوراند شهرستان اهر. دارای 317 تن سکنه است . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرا...
ده رود. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اربعه پایین (سفلی ) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 49هزارگزی جنوب فیروزآباد. سکنه ٔآن 284...
رام رود. (اِخ ) نام ناحیتی است به چغانیان ، و وشجرد از اعمال آن است : ابوریحان بیرونی در وصف جَمَست گوید: و در آن معدنی پیدا شد در وشجرد ا...