الان
نویسه گردانی:
ʼLAN
الان. کوتاه شده محاوره ای الاَّن الاَّن . [ اَل ْ آ ] (ع ق ) اکنون . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنفاً. (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). کنون . اینک . آنفاً. رجوع به آن شود. اکنون، الحال، اینک، حال، حالا، حالیا برابر پارسی اکنون، اینگاه، ایدر، همینگاه، هم اکنون
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
سامپَر (سنسکریت: سامپرَتَم)
ایدام، اَدیا (سنسکریت)
نونام (سنسکریت: نونَم)
اَسات (سنسکریت: اَساتَس)
اکنون، ا...
ãlān در سنسکریت آل به معنی آراستن، آرایش - تزئین کردن، زینت بخشیدن است که پسوند آن به آن افزوده شده و صفت فاعلی ساخته است به معنی آراینده، آرایش - تزئ...
الاَّن . [ اَل ْ آ ] (ع ق ) اکنون . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنفاً. (مهذب الاسماء) (ربنجنی ). کنون . اینک . آنفاً. رجوع به آن شود.
خوش آلان . [ خُش ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برادوست بخش صومای شهرستان ارومیه ،واقع در جنوب خاوری هشتیان با هوای سرد و 104 تن سکنه . راه ...
قزل آلان . [ ق ِ زِ ] (اِخ ) (باروی ...) باروی معروفی است در گرگان که اسکندر کبیر به منظور دفاع از گرگان و دههای اطرافش در مقابل حملات قبای...
آلان کوه . (اِخ ) نام کوهی بمغرب دریاچه ٔ خزر.
ابن علان . [اِ ن ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) علی بن محمد علان بن ابراهیم بن محمد علان صدیقی فسائی شیرازی . یکی از اجداد او امام الدین علی بن مبارکش...
ابن علان . [ اِ ن ُ ع َل ْ لا ] (اِخ ) شهاب الدین احمد، عم علی بن محمد علان .
الی الاَّن . [ اِ لَل ْ ] (ع ق مرکب ) بمعنی هنوز و تاکنون . (غیاث اللغات ). الی هذا الاَّن نیز مانند آن است . (از آنندراج ). تا حال . الی الحال...
حسین آلان . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 39هزارگزی شمال خاوری قره آغاج و 8هزارگزی ...