کس
نویسه گردانی:
KS
kas: این واژه در پارتی: کژ kež (فرهنگ واژه های پارتی و مانوی ماری بویس)؛ در پهلوی: کچ kec و kas (فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی)؛ در سنسکریت: کس kas (در واژه ی: kasya از کسی) (فرهنگ سنسکریت انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964) و در مانوی نیز kas بوده است.*** kos: این واژه در سنسکریت کسله kosala (شکاف) بوده و واژه ی گسل در پارسی نیز از آن ساخته شده است. در پهلوی آباج (خواهان آب) گفته می شده که واژه ی آبجی از آن ساخته شده است. . فانکو آدینات 09163657861'
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
انسان بسیار گیج، خنگ، سبک مغز، نفهم، مترادف واژه کسخل
لقبی شبیه به کلمه لا مصب که همان عامیانه لا مذهب است. که به شخصی گفته میشود که پایبند به هیچ کدام از اصول انسانی نمیباشد.
بیهوده و بی هدف پرسه زدن، بی دلیل قدم زدن
این واژه در واقع مخفف "من کس ننت را گائیدم" یا "کیرم در کس ننت" است و یک فحش رکیک می باشد.
ساده لوح احمق دیوانه خل وضع
کس کلک [کٌ ]
(در اصل کس کنک) خود را به گیجی و نفهمی زدن به منظور حیله گری.
انسان احمق. کسی که کارهای ابلهانه یا اشتباهات فاحش انجام میدهد. (این ترکیب، ترکیب مودبانه نیست)
باب کس . [ ب ِ ک ِس س ] (اِخ ) محله ٔ بزرگیست به سمرقند و به فارس دروازه ٔ کس خوانند. ابواسحاق ابراهیم ۞ بن اسماعیل بن جعفربن داودزاهد بابک...