تصرف
نویسه گردانی:
TṢRF
تصرفtasarrof معنی ۱. دست به کاری زدن؛ به کاری دست یازیدن. ۲. بهدست آوردن؛ چیزی را مالک شدن. ۳. در کاری به میل خود تغییر ایجاد کردن. ⟨ تصرف عدوانی: ملکی را بهزور از دست مالک آن خارج کردن. مترادف ۱. استملاک، تصاحب، تملک، ۲. ضبط، قبض، قبضه ۳. اشغال، تسخیر، تسلط، چیرگی، دست اندازی، غلبه ۴. ازاله بکارت، تصاحب کردن ۵. تغییر، دگرگونی ۶. به دست آوردن ۷. تاثیر، نفوذ.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
تسرف . [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) مکیدن و خوردن ۞ (کشف اللغات ) (آنندراج ). اگر درست باشد قلب ترشف است . و یا تصحیف آن .