گرشاسب
نویسه گردانی:
GRŠASB
گرشاسب در سنسکریت کرساصوه kresAśva؛ در اوستایی: keresAspa؛ و در پهلوی: kareshAsp به معنی دارای اسب های باریک می باشد. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گرشاسب . [ گ ِ ] (اِ) احتلام . (ناظم الاطباء). و آن مصحف گوشاسب (= بوشاسپ ) است . رجوع به گوشاسب و گوشاسپ و بوشاسب و بوشاسپ شود.
گرشاسب . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از اجداد رستم زال است و او پسر اترد باشد که از نبائر جمشید است . (جهانگیری ) (برهان ). معاصر فریدون بود. ترکستا...
گرشاسب . [ گ َ ] (اِخ ) گرشاسپ نام زو پسر طهماسب است . او در حیات پدر در جنگ اسفندیار کشته شد. (جهانگیری ) (برهان ). نام پسر زوبن طهماسب که ب...
گرشاسب . [ گ َ ] (اِخ ) آخرین پادشاه پیشدادیان است . (نخبةالدهر دمشقی ) (مفاتیح ). در شاهنامه نام برده شده و او پسر زو (زاب ) و دهمین پادشاه پی...
گرشاسب نامه . [ گ َ م َ / م ِ ] (اِخ ) کتابی است حماسی تألیف حکیم ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی و مؤلف لغت فرس از شاعران بنام قرن پنجم ...
سام گرشاسب . [م ِ گ َ ] (اِخ ) رجوع به سام و رجوع به گرشاسب شود.