اجازه ویرایش برای همه اعضا

اردوان

نویسه گردانی: ʼRDWʼN
اردوان در سغدی: اَزتِوان artevAn و اردوان ardavAn؛ در مانوی: اَردَبان ardabAn؛ در پهلوی: اَرتَپان و اردوان artapAn، ardavAn. و به معنی راست پیروز، کسی که از راه درست پیروز می شود، نگهبان راستی؛ و نام پنج تن از شاهان اشکانی است.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن ایلاووس مسعودی در مروج الذهب بنقل از ابوعبیدة معمربن المثنی التیمی (دربعض نسخ الیمنی ) نام نهمین پادشاه اش...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن اشکانان . رجوع به اردوان بزرگ و مجمل التواریخ و القصص ص 32 شود.
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن بلاشان . نسب او با پدر میرود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 18) مؤلف مجمل التواریخ آرد (ص 59): پادشاهی ارد...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) ابن نرسی نام هفتمین یا هشتمین یا دوازدهمین پادشاه اشکانی بروایات ابوریحان بیرونی و حمداﷲ مستوفی و خوندمیر و سپهر...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) احمر. نام این پادشاه اشکانی در کتاب التاج جاحظ (ص 29، 118، 151) آمده و احمدزکی پاشا محشی کتاب گوید (حاشیه ٔ 6 ص ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اخیر هیجدهمین پادشاه اشکانی طبق جدولی از قسم دوم (اسامی پادشاهان اشکانی ) به روایت حمزه . رجوع به اردوان پنجم ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اصغر آخرین پادشاه اشکانی به روایت ثعالبی در غرر اخبار ملوک الفرس و مطهربن ظاهرالمقدسی در کتاب البدء و التاریخ (ج...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) اکبر اردوان بن اشکان . هشتمین پادشاه اشکانی بروایت دوم طبری در تاریخ الامم والملوک و مسعودی در التنبیه و الاشراف...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) بزرگ پادشاه اشغانی بیست و سه سال پادشاه بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ کمبریج ص 18). فردوسی در شاهنامه گوید:چو ...
اردوان . [ اَ دَ ] (اِخ ) بلاشان . رجوع به اردوان بن بلاشان شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.