حماس
نویسه گردانی:
ḤMAS
حماس. هواخواهی با حرارت , شور و ذوق , غیرت , جدیت , الهام , وجد و سرور , اشتیاق , شور , تهییج , فراوانی , بسیاری , وفور , فرط فیض , کثرت , جانفشانی , شوق , ذوق , حرارت , حمیت , گرمی , تعصب , خیر خواهی , غیور , متعصب
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حماس . [ ] (اِخ ) ابن القبیت . پنجمین از بنی حمدان و در صنعاپس از 510 هَ . ق . رجوع به تاریخ سلاطین اسلام شود.
حماس لیثی . [ ] (اِخ ) در عهد حضرت رسول اﷲ تولد یافت و در مدینه سکونت گزید و از عمر احادیث روایت کرد و پسرش ابوعمروبن حماس از وی روایت میک...
هماس . [هَُ ] (اِ) همتا و انباز و شریک و رفیق . (برهان ).
هماس . [ هََ م ْ ما ] (ع اِ) شیر بیشه ٔ سخت شکننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).