متصور
نویسه گردانی:
MTṢWR
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پنداریک pendārik، گمانیک gomānik (دری با پسوند پهلوی یک) هیشمریک hiŝmarik (اوستایی با پسوند پهلوی یک)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
متصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] (ع ص )با خود صورت کننده چیزی را و صورت بندنده . (آنندراج ). کسی که تصور می کند و دریافت می نماید. (ناظم الاطباء)....
متصور. [ م ُ ت َ ص َوْ وَ ] (ع ص ) تصور شده و گمان شده . و قابل توهم و تصور و قابل دریافت و اداراک و ممکن و محتمل الوقوع . (ناظم الاطباء) : ...
متثور. [ م ُ ت َ ث َوْ وِ ] (ع ص ) برانگیخته وبرخاسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برانگیخته و به هیجان آمده . (ناظم الاطباء). و رجوع به ت...
متسور. [ م ُ ت َ س َوْ وِ ] (ع ص ) یاره بردست .(آنندراج ). پوشنده ٔ دست برنجن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تس...