آماد
نویسه گردانی:
ʼAMAD
آماد. (مص مرخم ، اِمص ) آمادن آماده ساختن؛ آماده کردن؛ مهیا کردن؛ فراهم کردن؛ ساختن؛ بسیجیدن. ۲. آراستن. ۳. (مصدر لازم) آماده شدن؛ مهیا شدن. آماد به معنی لجستیک هم هست. نک آماد در همین لغت نامه
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
آماد. (ا فا). مدیریت و نگهداری انبارها در لجستیک نظامی و لجستیک تجاری از مسائل کلیدی محسوب میشود. لجستیک يا آماد[۱] (به انگلیسی: Logistics) به حرکت م...
آماد نظامی. آماد نظامی یا تدارکات نظامی یا لجستیک نظامی هنر و دانش طرحریزی و انجام فعالیتها و ابقاء نیروهای نظامی است. به معنای جامع لجستیک نظامی شا...
عماد. [ ع ِ ](اِخ ) (ملا...) ابن محمود طارمی از دانایان به علوم عقلی در قرن هفتم هَ . ق . رجوع به عماد طارمی شود.
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی بن علی بن فارسی . او راست : حاشیه بر حاشیه ٔ سید شریف علی جرجانی بر شمسیه ٔ نجم الدین عمر قزوینی کاتبی ...
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن اکیمة. مکنی به ابوالولید. محدث است . و نیز رجوع به ابوالولید (عمادبن ...) شود.
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم تبریزی . متخلص به ارفع. رجوع به عماد تبریزی شود.
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) (میر...) خطاط مشهور عهد صفویه . رجوع به عماد قزوینی شود.
عماد. [ ع ِ ] (اِخ ) (قلعه ٔ...) از قلاع مستحکم واقع در نواحی غربی افغانستان فعلی ، و شرقی خراسان . و در تاریخ حبیب السیر در ضمن بیان وقایع س...