زات
نویسه گردانی:
ZʼT
همان ذات است که در پارسی قدیم موجود بوده...
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
ذات الطلوع . [ تُطْ طُ] (اِخ ) نام موضعی که رسول اکرم سریّه ای بدانجا گسیل داشت و همگی بدرجه ٔ شهادت فائز آمدند. (المرصع).
ذات الفروة. [ تُل ْ ف َرْ وَ ] (ع اِ مرکب ) فروه بمعنی موی زهار است و از ذات الفروه مراد حشفه است . شاعر گوید : و ام ّ مثوای تدری لمتی و تغمر...
ذات الفضول . [ تُل ْ ف ُ ] (اِخ ) نام زرهی رسول اکرم صلوات اﷲ علیه را.
ذات العسرة. [ تُل ْ ع ُ رَ ] (اِخ ) یکی از منازل حاجیان بصرة، نزدیک ماویةو ینسوعة. رجوع به کلمه ٔ قساء در مراصدالاطلاع شود.
ذات العذبة. [ تُل ْ ع َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات العضوم . [ تُل ْ ؟ ] (اِخ ) نام موضعی است در شعر.
ذات العماد. [ تُل ْ ع ِ ] (اِخ ) این کلمه در صفت ارم درقرآن کریم آمده است . ذات العماد یعنی صاحب ستونها یاصاحب بناهای بلند. (غیاث از منتخب...
ذات القرون . [ تُل ْ ق ُ ] (اِخ ) کنیت شام است . مرقش اکبر راست : و اهلی بالشام ذات القرون . (از المرصع).
ذات القصور. [ تُل ْ ق ُ ] (اِخ ) نام قدیم شهر معرة است .
ذات القتاد. [ تُل ْق ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از مار است . || (اِخ ) جایگاهی است به برسوی وادی به مدینة که میان دو کوه کوچک واقع است . (الم...