ناخن
نویسه گردانی:
NAḴN
این واژه در سنسکریت نکهه nakha (نازک و درخشان)(فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964)، در سغدی: nāxan (فرهنگ واژه های سغدی از بدرالزمان قریب)؛ پارتی: naxun (فرهنگ پارتی و مانوی از ماری بویس)؛ پهلوی: nāxun (فرهنگ پهلوی از بهرام فره وشی) با همان معنی سنسکریت. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
ناخن خاره . [ خ ُ رَ / رِ ] (اِمرکب ) ناخن پال . ورمی باشد که در اطراف ناخن بهم رسدو ناخن را بیندازد و به عربی داحس گویند. (برهان قاطع) (آنن...
ناخن تراش . [ خ ُت َ ] (اِ مرکب ) ناخن چین . ناخن بر. (ناظم الاطباء). رجوع به ناخنگیر و ناخن پیرای شود. || سوهان ناخنها. وسیله ای که با آن پ...
ناخن پیرا. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) ناخن گیر. ناخن چین . ناخن پیرای . رجوع به ناخن پیرای شود : و اگر بدین کفایت نکند به ناخن پیرا بردارند تا خون تما...
ناخن براه . [ خ ُ ب ُ ] (اِ مرکب ) ناخن برا. ناخن برای : در بادیه شد تنها بی زاداما همیشه سوزن و ناخن براه و دلو و حبل با وی بودی .(کیمیای سع...
ناخن برای . [ خ ُ ب ُ ] (اِ مرکب ) مقراض . (انجمن آرای ناصری ). از ناخن + برا (برنده ). رشیدی گوید «ناخن برا مقراض باشد و ناخن برای به بای فار...
چرک ناخن . [ چ ِ ک ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کثافت ناخن . آلودگی زیر ناخن . ماده ٔ چرکین کثیفی که در زیر ناخن گرد آید. تُف ّ. (منتهی ا...
زخم ناخن . [ زَ م ِ خ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) با ناخن ریش کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ). ریش کردن بناخن . (بهار عجم ). || کنایه از رقو...
شکسته ناخن . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ خ ُ ] (ص مرکب ) عبارت از بی قوت و بی استعداد است . (غیاث ) (آنندراج ).
ناخن پیراء. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) ناخن پیرا. ناخن پیرای . مقص . مقراض : و سنبل را نخست با ناخن پیراء ببرند پس اندر هاون بکوبند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی...
ناخن پیرای . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) گاز. (لغت اسدی ). ناخن چین . (آنندراج ). آلتی است برای بریدن و زدن ناخن . (شعوری ). افزاری باشد که استادان سرت...