فرجاد
نویسه گردانی:
FRJAD
این واژه در هیچ کدام از نوشته های ایران باستان یا پس از شکست ایران از سپاه عرب نیامده است و روشن نیست که دهخدا معنی فاضل و دانشمند را چگونه برای این واژه پذیرفته است؛ اگر بخواهیم از ریشه شناسی واژه ی فرجام به ریشه ی این واژه پی ببریم، چنین خواهد بود که فرجام در پهلوی فره جام frajām یا فره ژام بوده و از دو بخش ساخته شده است: فره (امروزه فرا خوانده می شود) که در پهلوی به این معنی ها آمده است: 1ـ فرا، فراز، پیش، زیاد، گرد، گرداگرد. 2ـ بیش از حد. 3ـ آزاد، رها، مرخص. 4ـ آمدن. 5ـ راهنمایی ـ رهنمون ـ رهبری ـ هدایت کردن 6ـ پر ـ لبریز ـ لبالب ـ سرشار ـ مالامال ـ سراکو ـ مملو کردن 7ـ افزودن، اضافه ـ تکثیر ـ ازدیاد ـ زیاد کردن و جام (رفتن، آمدن، رسیدن). پس فرجاد نیز باید چنین باشد: فره (فرا) جاددر پهلوی به معنی (بهره، سهم، قسمت می باشد؛ و فرجاد یعنی 1- بهره یا سهم آخر، آخرین قسمت، آخرین سهم، آخرین بهره.2 - بهره ی بیش از اندازه. 3 - دستاورد راهنمایی. ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
فرجاد.[ ف َ ] (ص ) فاضل و دانشمند. (برهان ). ظاهراً برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).