اجنبی
نویسه گردانی:
ʼJNBY
در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، اجنبی از فعل اجنب ajnaba به جنوب رفت یا باد جنوب به او رسید، از او دوری گزید یا کناره گرفت معنی شده است. این واژه در فرهنگ های عربی العین (قرن دوم هجری)، مفردات (قرن چهارم)، لسان العرب (قرن هفتم)، مجمع البحرین و تاج العروس (قرن یازدهم) و اقرب الموارد (قرن سیزدهم) نیامده است. در فرهنگ سنسکریت - فرانسه ژراد اوئه Gerard Huet در پایان واژه ی اَجناتی ajnāti (بیگانه، اجنبی) نوشته شده است: هندی اجنبِی ajnabey. این پژوهشگر فرانسوی، اجنبی را هندی دانسته و نه عربی؛ و با توجه به این که اجنبی در فرهنگ های قدیمی عربی نیامده است، این واژه از سنسکریت و هندی به عربی رفته و در آن زبان جمع آن به صورت اجانب آمده است. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اجنبی . [ اَ ن َ بی ی ] (ع ص نسبی ) بیگانه . (دستور). غریب : چون ز من مهتر آمد اجنبئی خیره اکنون زنخ چه جنبانم . مسعودسعد.اشتر میان ما اجنب...
اجنبی پرست . [ اَ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) بیگانه پرست . خارجی پرست .
اجنبی پرستی . [ اَن َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) بیگانه دوستی . خارجی پرستی .