اجازه ویرایش برای همه اعضا

هتروگلوسیا

نویسه گردانی: HTRWGLWSYA
هتروگلوسیا (Heteroglossia) به همزیستی گونه‌های زبانی، سبک‌های گفتمان یا دیدگاه‌های متمایز در یک زبان واحد (به یونانی: hetero- "متفاوت" و glōssa "زبان، زبان") گفته می‌شود. این اصطلاح ترجمه‌ی کلمه‌ی روسی разноречие [raznorechie: به معنای واقعی کلمه، "گوناگونی گفتار"] است که توسط نظریه‌پرداز ادبی روس، میخائیل باختین، در مقاله‌ی سال ۱۹۳۴ خود با عنوان Слово в романе [Slovo v romane] معرفی شد و به زبان انگلیسی با عنوان "گفتمان در رمان" منتشر شد. این مقاله به زبان انگلیسی در کتاب "تخیل محاوره‌ای: چهار مقاله از ام. ام. باختین"، ترجمه و ویرایش شده توسط مایکل هولکویست و کاریل امرسون، منتشر شده است. هتروگلوسیا حضور انواع «دیدگاه‌ها در مورد جهان، اشکالی برای مفهوم‌سازی جهان در کلمات، جهان‌بینی‌های خاص، که هر کدام با اشیاء، معانی و ارزش‌های خاص خود مشخص می‌شوند» در زبان است.[1] از نظر باختین، این تنوع «زبان‌ها» در یک زبان واحد، فرضیات اساسی زبان‌شناسی مبتنی بر سیستم را زیر سوال می‌برد. هر کلمه‌ای که در هر زمان یا مکان خاصی بیان می‌شود، تابعی از همگرایی پیچیده نیروها و شرایطی است که منحصر به آن زمان و مکان هستند. بنابراین هتروگلوسیا «شرط اساسی حاکم بر عملکرد معنا در هر گفته‌ای» و چیزی است که همیشه «تقدم زمینه بر متن» را تضمین می‌کند.[2] این تلاشی برای مفهوم‌سازی واقعیت گفتمان زنده است، جایی که همیشه تنشی بین نیروهای متمرکزکننده و غیرمتمرکزکننده وجود دارد. به گفته باختین، زبان‌شناسی - تا حدی که بر اساس این فرض عمل می‌کند که زبان یک سیستم است - ناگزیر ماهیت اساساً چندزبانه‌ای زبان را آنطور که توسط انسان‌ها در واقعیت‌های روزمره‌شان زیسته و تجربه می‌شود، سرکوب می‌کند. زبان‌ها به عنوان دیدگاه‌ها از نظر باختین، هر زبانی به صداهای متعددی طبقه‌بندی می‌شود: «گویش‌های اجتماعی، رفتارهای گروهی خاص، اصطلاحات تخصصی، زبان‌های عمومی، زبان‌های نسل‌ها و گروه‌های سنی، زبان‌های جانبدارانه، زبان‌های مقامات، زبان‌های محافل مختلف و مدهای گذرا». باختین ادعا می‌کند که این تنوع صدا، ویژگی تعیین‌کننده رمان به عنوان یک ژانر است. وقتی هتروگلوسیا در رمان گنجانده می‌شود، «گفتار دیگری به زبان دیگری است که برای بیان نیات نویسنده اما به شیوه‌ای منکسر عمل می‌کند». [3] باختین پیشنهاد می‌کند که این طبقه‌بندی‌های زبان، دیدگاه‌های متمایزی را در مورد جهان نشان می‌دهند که با معانی و ارزش‌های خاص خود مشخص می‌شوند. در این دیدگاه، زبان «با نیات و لهجه‌ها اشباع شده است» و بنابراین هیچ کلمه خنثی وجود ندارد. حتی بی‌اهمیت‌ترین جمله نیز طعم و مزه‌ای دارد، چه از یک حرفه، یک حزب، یک نسل، یک مکان یا یک زمان. از نظر باختین، کلمات تا زمانی که گفته نشوند، وجود ندارند و در آن لحظه امضای گوینده بر آنها حک می‌شود. باختین عمل گفتار یا نوشتار را به عنوان یک اجرای ادبی-کلامی می‌شناسد، اجرایی که مستلزم آن است که گویندگان یا نویسندگان، حتی اگر فقط با انتخاب گویشی که با آن صحبت خواهند کرد، موضعی اتخاذ کنند. زبان‌های جداگانه اغلب با شرایط جداگانه‌ای مشخص می‌شوند. باختین استدلال می‌کند که نویسنده نثر باید از این زبان‌های متعدد استقبال کرده و آنها را در اثر خود بگنجاند. هتروگلوسیا و زبان‌شناسی باختین این ایده را که زبان سیستمی از هنجارهای انتزاعی است و گفته صرفاً نمونه‌ای از سیستم زبان است، رد می‌کند. او در «گفتمان در رمان»، زبان‌شناسی، شعرشناسی و سبک‌شناسی را به دلیل سوءتفاهم در مورد این واقعیت که افراد و گروه‌های مختلف به طور متفاوت صحبت می‌کنند، مورد انتقاد قرار می‌دهد. به گفته باختین، زبان، مانند روان و هر چیز دیگری در فرهنگ، هرگز یک سیستم تمام‌شده و منظم نیست: این یک کار در حال پیشرفت است، همیشه در حال انجام است، هرگز کامل نمی‌شود. تنشی مداوم در زبان بین تلاش برای تحمیل نظم و این واقعیت که خود زندگی اساساً آشفته است، وجود دارد. زندگی واقعی پیچیده، خودجوش، ذهنی، تکانشی، از پیش تعیین نشده، پر از بی‌نظمی، غیرمنتظره، ناشناخته، تعریف نشده و غیرقابل تعریف است و از قرار گرفتن در نظامی که نظمی از چیزها را تصور و تحمیل می‌کند، امتناع می‌کند (یا بهتر است بگوییم نمی‌تواند قرار گیرد). [4] این نیروهای بی‌نظم‌کننده در زبان، که باختین آنها را گریز از مرکز می‌نامد، یکپارچه نیستند یا به نوعی از خود به عنوان نیروهای مخالف آگاه نیستند. نیروهای گریز از مرکز اساساً پراکنده و نامتحد هستند: تلاش برای متحد کردن آنها یک پروژه نظم‌دهنده است و بنابراین گریز از مرکز نیست. [5] باختین از نیرویی در فرهنگ که برای وحدت و نظم تلاش می‌کند، به عنوان نیروی مرکزگرا یاد می‌کند. این نیرو در زبان، در استانداردسازی زبان‌های ملی، در قواعد دستور زبان، نگارش فرهنگ‌های لغت و در علم زبان‌شناسی منعکس می‌شود. باختین با چنین تلاشی مخالفتی ندارد، اما اصرار دارد که باید آن را به عنوان تحمیل نظم بر چیزی که اساساً فاقد آن است، شناخت: «یک زبان واحد چیزی از پیش داده شده نیست [дан, dan]، بلکه همیشه در ذات خود وضع شده است [задан, zadan]». [6] رشته‌هایی مانند فلسفه، زبان‌شناسی، سبک‌شناسی و شعرشناسی چیزی را که ایده‌آل است، چیزی که در مبارزه برای وحدت اجتماعی وضع شده است، می‌گیرند و آن را با چیزی که واقعاً وجود دارد اشتباه می‌گیرند. سیستم وضع شده شی‌ءواره می‌شود و یک نیروی توضیحی به طور دلخواه به آن اعطا می‌شود و عملاً وجود واقعیت زنده، بی‌نظم و چندزبانی را که بر آن تحمیل شده است، انکار می‌کند. تلاش برای نظام‌مند کردن زبان - عینی‌سازی، ایده‌آل‌سازی و انتزاعی کردن آن در مجموعه‌ای ایستا از قوانین و قراردادهای دلالت - به اشتباه به عنوان یک فعالیت توصیفی یا علمی مطرح می‌شود، در حالی که در واقع نوعی کنشگری اجتماعی-سیاسی است.[7] به گفته باختین، زبان همیشه مجموعه‌ای از زبان‌های متعدد است. این صرفاً موضوع گویش‌شناسی نیست، بلکه موضوع روش‌های مختلف گفتار است که بازتاب تنوع تجربه اجتماعی، روش‌های مختلف مفهوم‌سازی و ارزیابی هستند. زبان‌شناسی از درک اهمیت این تنوع در واقعیت زبان، آن‌گونه که در واقع زیسته و به کار گرفته می‌شود، ناتوان است. این صرفاً مسئله‌ی واژگان متفاوت نیست، بلکه مجموعه‌ای از تجربیات، ارزیابی‌های مشترک، ایده‌ها، دیدگاه‌ها و نگرش‌هایی است که در یک فرآیند ارگانیک «به هم بافته شده‌اند» (срастаться، srastat'sya): ادغام موجودیت‌های جداگانه‌ای که خود توسط چنین فرآیندی، یعنی توسط یک فرآیند زنده‌ی سازگاری و رشد، شکل گرفته‌اند.[8][9] زبان‌های مختلف، نگرش‌ها و جهان‌بینی‌های متفاوتی را منعکس می‌کنند. ویژگی‌های زبانی ثابت و قطعی نیستند: آن‌ها پیامد - «ردپاها»، «تبلورها» یا «رسوبات صلب» - این نگرش‌ها و جهان‌بینی‌ها هستند که خود پیامد اشکال خاصی از مشارکت فعال در زندگی و فرهنگ هستند. چنین مشارکتی، پاسخی خلاقانه به شرایط و الزامات زندگی روزمره است: «گفتمان، گویی فراتر از خود، در یک انگیزه زنده (ناپراوولِنُست، ناپراولِنُست) به سوی ابژه زندگی می‌کند؛ اگر کاملاً خود را از این انگیزه جدا کنیم، تنها جسد برهنه کلمه برایمان باقی می‌ماند که از آن نمی‌توانیم هیچ چیزی در مورد وضعیت اجتماعی یا سرنوشت یک کلمه معین در زندگی بیاموزیم.»[10] باختین به تنوع و تغییرپذیری شگفت‌انگیز زبان‌ها اشاره می‌کند: زبان‌هایی درون زبان‌ها، زبان‌هایی که با زبان‌های دیگر همپوشانی دارند، زبان‌های گروه‌های اجتماعی کوچک، زبان‌های گروه‌های اجتماعی بزرگ، زبان‌های پایدار، زبان‌های گذرا وجود دارد.[11] هر گروه اجتماعی مجزا و مشخص ممکن است زبان خاص خود را داشته باشد، همچنین هر سال و حتی هر «روز». همه این گروه‌های متنوع کم و بیش «قادرند کلمات و اشکال زبان را به وسیله نیات و لهجه‌های خاص خود به مدار خود جذب کنند و با این کار تا حدی این کلمات و اشکال را از سایر گرایش‌ها، احزاب، آثار هنری و اشخاص بیگانه سازند.»[12] هیچ کلمه «خنثی» وجود ندارد، هیچ کلمه‌ای که متعلق به هیچ‌کس نباشد. بنابراین زبان‌شناسی، به عنوان یک فرآیند انتزاعی، هرگز نمی‌تواند به طور کافی به واقعیت دگرزبانی بپردازد. هتروگلوسیای گفتگویی هر فرد در چندین زبان شرکت می‌کند که هر کدام دیدگاه‌ها و ارزیابی‌های خاص خود را دارند. هتروگلوسیای گفتگویی به روابط و تعاملات بین این زبان‌ها در درون یک گوینده اشاره دارد. باختین یک دهقان بی‌سواد را مثال می‌زند که با خدا به زبان اسلاوی کلیسایی صحبت می‌کند، با خانواده‌اش به لهجه خاص خودشان صحبت می‌کند، به لهجه سومی آواز می‌خواند و سعی می‌کند هنگام دیکته کردن دادخواست‌ها به دولت محلی، لهجه رسمی و سطح بالای جامعه را تقلید کند. از لحاظ تئوری، دهقان ممکن است هر یک از این زبان‌ها را در زمان مناسب، به واسطه زمینه، به صورت مکانیکی و بدون هیچ گونه تردیدی در مورد کفایت آنها برای وظیفه‌ای که برای آن آنها را آموخته است، استفاده کند. اما زبان‌های ترکیب شده در درون یک فرد (یا در درون یک واحد اجتماعی با هر اندازه‌ای)، صرفاً به عنوان موجودیت‌های جداگانه، به طور منظم در کنار یکدیگر قرار گرفته و هرگز با هم تعامل ندارند. دیدگاهی که در یک زبان وجود دارد، قادر به مشاهده و تفسیر زبان دیگر از بیرون و برعکس است. بنابراین زبان‌ها با ورود به گفتگو، یکدیگر را "متقابلاً" زنده می‌کنند.[13][14] هر نوع اهمیت واحد یا نظام ارزشی تک‌گویانه که توسط یک زبان مجزا فرض می‌شود، به طور برگشت‌ناپذیری توسط حضور روش دیگری برای صحبت کردن و تفسیر تضعیف می‌شود. به گفته باختین، چنین فرآیند دیالوگ‌محوری همیشه در زبان در جریان است. تغییر زبانی به معنای تغییر، واکنش، تنظیم مجدد و تعادل به هیچ معنای سیستمی نیست: ذاتاً آشفته و غیرقابل پیش‌بینی است و توسط رویدادهای غیرقابل پیش‌بینی فعالیت روزمره تولید می‌شود. هیچ نیروی انتزاعی در کار نیست، افراد زنده‌ای وجود دارند که به واقعیت‌های پیچیده زندگی روزمره خود پاسخ می‌دهند. مردم زبان مادری خود را از فرهنگ لغت نمی‌آموزند، بلکه از مجموعه‌ای از تبادلات با دیگران که در آن شرکت می‌کنند، یاد می‌گیرند. بنابراین فرد با زبانی که جذب می‌کند به عنوان چیزی که از قبل دیالوگ و ارزیابی شده است، روبرو می‌شود. در جذب کلمات و اشکال نحوی جدید، که سپس برای اهداف خود به کار گرفته و به کار گرفته می‌شوند، هیچ فکری برای انتزاع لهجه‌ها و خطابیت آنها به منظور سیستماتیک کردن آنها وجود ندارد. چنین کلمات و اشکالی در فرد همانطور که در محیط اجتماعی خود عمل می‌کنند، عمل می‌کنند: به عنوان تکانه‌های زنده.[15] گفتار ترکیبی گفتار ترکیبی، همانطور که باختین تعریف می‌کند، عبارتی است که فقط از یک گوینده واحد - مثلاً نویسنده - استفاده می‌کند، اما از انواع مختلف گفتار استفاده می‌کند. کنار هم قرار دادن گفتارهای مختلف، تناقض و تضاد در نظام‌های اعتقادی را به همراه دارد. باختین در بررسی رمان‌های کمیک انگلیسی، به ویژه آثار چارلز دیکنز، نمونه‌هایی از استدلال خود را شناسایی می‌کند. دیکنز هم «زبان رایج» و هم زبان پارلمان یا ضیافت‌های سطح بالا را با استفاده از زبان‌های پنهان برای خلق طنز، به سخره می‌گیرد. در یک عبارت، دیکنز از لحن روایی نویسنده خود به لحنی رسمی و تقریباً حماسی تغییر می‌کند و در عین حال کار یک بوروکرات معمولی را توصیف می‌کند. هدف او تقلید از خودبزرگ‌بینی و خودستایی مقام بوروکرات است. استفاده از گفتار پنهان، بدون نشانه‌های رسمی تغییر گوینده، چیزی است که به این تقلید اجازه می‌دهد. به زبان باختین، این یک گفتار ترکیبی است. در این مورد، تضاد بین روایت واقعی و اغراق گزنده‌ی لحن جدید حماسی/فرمالیستی است. باختین در ادامه به بحث در مورد پیوستگی گفتگو می‌پردازد. از نظر او، حتی یک گفتگوی ساده نیز پر از نقل قول‌ها و ارجاعات است، اغلب به یک «همه می‌گویند» یا «من این را شنیده‌ام...». نظر و اطلاعات از طریق ارجاع به یک منبع نامشخص و کلی منتقل می‌شوند. از طریق این ارجاعات، انسان‌ها به طور گزینشی گفتمان دیگران را جذب می‌کنند و آن را از آن خود می‌کنند. باختین نوع خاصی از گفتمان، «گفتمان مرجع» را شناسایی می‌کند که مستلزم جذب شدن توسط خواننده یا شنونده است؛ نمونه‌های آن می‌تواند اصول مذهبی، یا نظریه علمی، یا یک کتاب محبوب باشد. این نوع گفتمان به عنوان گذشته، تمام شده، از نظر سلسله مراتبی برتر تلقی می‌شود و بنابراین به جای پذیرش تفسیر، خواستار «وفاداری بی‌قید و شرط» است. به همین دلیل، باختین اظهار می‌کند که گفتمان مرجع نقش ناچیزی در رمان ایفا می‌کند. از آنجا که پذیرای تفسیر نیست، نمی‌تواند وارد گفتار ترکیبی شود. باختین با این استدلال نتیجه می‌گیرد که نقش رمان این است که امر مرجع را به زیر سوال ببرد و اجازه دهد آنچه زمانی قطعی تلقی می‌شد، مورد بحث و تفسیر قرار گیرد. در واقع، رمان‌ها نه تنها از طریق دگرزبانی عمل می‌کنند، بلکه باید آن را ترویج دهند. انجام غیر از این یک شکست هنری است. همچنین ببینید تخیل محاوره‌ای گفتگو (باختین) چندصدایی (ادبیات) رجیستر (جامعه‌شناسی زبان) واریاسیون (زبان‌شناسی) یادداشت‌ها باختین، میخائیل؛ امرسون، کاریل؛ هولکویست، مایکل (۱۹۸۱). تخیل محاوره‌ای: چهار مقاله از ام. ام. باختین. آستین: انتشارات دانشگاه تگزاس. صفحه ۲۹۱. هولکویست و امرسون (۱۹۸۱). واژه‌نامه تخیل محاوره‌ای: چهار مقاله از ام. ام. باختین. صفحه ۴۲۸. باختین، میخائیل. (۱۹۸۱). صفحه ۳۲۴ مورسون، گری ساول؛ امرسون، کاریل (۱۹۹۰). میخائیل باختین: خلق یک اثر هنری پیش پا افتاده. انتشارات دانشگاه استنفورد. صفحه ۱۳۹. مورسون و امرسون (۱۹۹۰). صفحه ۱۴۰ باختین (۱۹۸۱). صفحه ۲۷۰ مورسون و امرسون (۱۹۹۰). صفحه ۱۴۰–۴۱ باختین (۱۹۸۱). صفحات ۲۷۱–۷۲ مورسون و امرسون (۱۹۹۰). صفحه ۱۴۰ باختین (۱۹۸۱). ص. ۲۹۲ مورسون و امرسون (۱۹۹۰). ص. ۱۴۲ باختین (۱۹۸۱). ص. ۲۹۰ باختین (۱۹۸۱). ص. ۲۹۵–۹۶ مورسون و امرسون (۱۹۹۰). ص. ۱۴۳ مورسون و امرسون (۱۹۹۰). ص. ۱۴۵ منابع باختین، ام.ام. (۱۹۸۱). مایکل هولکویست (ویراستار). تخیل محاوره‌ای: چهار مقاله. آستین: انتشارات دانشگاه تگزاس. شابک ۹۷۸-۰-۲۹۲-۷۱۵۳۴-۹. باختین، ام.ام. (۱۹۹۳). کاریل امرسون؛ مایکل هولکویست (ویراستاران). ژانرهای گفتار و دیگر مقالات متاخر. آستین: انتشارات دانشگاه تگزاس. شابک ۹۷۸-۰-۲۹۲-۷۲۰۴۶-۶. باختین، ام. ام. (۱۹۹۴). پم موریس (ویراستار). خواننده باختین. آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد. شابک ۹۷۸-۰-۳۴۰-۵۹۲۶۷-۰. باختین، ام. ام. (۲۰۰۴). ریوکین، جی؛ رایان، ام. (ویراستاران). نظریه ادبی: گلچین. نیویورک: بلکول. شابک ۹۷۸-۱-۴۰۵۱-۰۶۹۶-۲. دورینگ، اس.، ویراستار (۱۹۹۳). خواننده مطالعات فرهنگی. لندن: روتلج. شابک ۹۷۸-۰-۴۱۵-۰۷۷۰۹-۵. گوئز، جی. ام. (۲۰۱۰). هتروگلوسیا، در مجله علوم انسانی غربی (صفحات ۵۱-۵۵). یوتا: سالت لیک سیتی. هیل، دی. (۱۹۹۴). "باختین در نظریه ادبی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار". تاریخ ادبیات انگلیسی. 61 (2): 445–471. doi:10.1353/elh.1994.0014. S2CID 162346710. هیل، دی. جی (1994)، باخین در نظریه ادبی آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار، انتشارات دانشگاه جانز هاپکینز، 61(2) صفحات 445–471 JSTOR 2873276 زبیندن، کی (1998). "ترویج باختین و ناهمخوانی زبانی از دست رفته". گفتگوگرایی. 2. AA.VV.، LCM Journal جلد 3، شماره 1 (2016)، Verso nuove frontiere dell'eteroglossia / مرزهای جدید هتروگلوسیا، LED Edizioni Universitarie، میلان، 2016، ISBN 978-88-7916-790-1 vte میخائیل باختین طبقه بندی: جامعه شناسی زبان شناسی نقد ادبی این صفحه آخرین بار در 5 فوریه 2025، ساعت 16:18 (UTC) ویرایش شده است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.