اجازه ویرایش برای همه اعضا

باباغوری جزع قولنج مهره یمانی

نویسه گردانی: BABAḠWRY JZʽ QWLNJ MHRH YMANY
سنگ باباغوری (به انگلیسی: Onyx) یا عقیق سلیمانی نوعی سنگ یمانی[۱] chalcedony است که رگه‌دار باشد. بیشتر سنگ‌های باباغوری رگه‌هایی سفید و سیاه دارند. برخی از سنگ‌های باباغوری طبیعی هستند ولی بسیار از آن‌ها را با رنگ کردن و لکه‌دار کردن عقیق تولید می‌کنند. در قدیم از سنگ باباغوری مهرهٔ مدور سیاه و سفیدی درست می‌کردند به شکل و رنگ چشم گوسفند مرده که برای دفع چشم زخم بر کودکان آویخته یا گاه برای زینت استفاده می‌کردند.[۲] سنگ باباغوری را معمولاً به صورت دامله (گنبدی) یا به صورت تیله می‌تراشند و همچنین برای تراش فرونقش intaglio و برجسته‌آذین cameo هم از آن استفاده می‌شود. یکی از کاربردهای سنگ باباغوری استفاده از آن به عنوان نگین در انگشتر مردانه است. جزئیات فنی ترکیب شیمیایی و نام SiO۲ - دیوکسید سیلیکون درجه سختی ۷ وزن مخصوص ۲٫۶۵–۲٫۶۶۷ نمایه شفافیت ۱٫۵۴۳–۱٫۵۵۲ تا ۱٫۵۴۵–۱٫۵۵۴ دوشکستگی ۰٫۰۰۹ علامت نوری مثبت ویژگی نوری تک‌محوری گونه‌ها رنگ رگه‌های سنگ باباغوری سفید و سیاه است. به آن گونه که رگه‌های رنگی‌اش به جای سیاه، طیف‌هایی از قرمز هستند عقیق یمانی Sardonyx می‌گویند. • غروانی: رنگ‌های درهم دارد و طول و عرض آن بلند و قطعه‌های بزرگی از آن یافت شده که از آن ظرف‌هایی ساخته‌اند. • بقرانی: کمیاب‌ترین سنگ باباغوری است. خطوط آن مستقیم و بدون کجی امتداد دارد و صفحات آن از سه رنگ قرمز و مرجانی سفید و بلوری شفاف تشکیل شده که گاهی یک رنگ سیاه یا سبز یا زرد در بعض انواع آن وجود دارد و تمام رنگ‌های مذکور طبیعی است و آن که بجز سه رنگ اصلی داشته باشد کمتر یافت می‌شود. • معرق: رگه‌های زیاد دارد. بیشتر آنچه در دست است از این نوع است. رگ‌های باریک موئین با رنگهای مختلط سیاه و قرمز و سفید و گاهی صورت درخت یا حیوان در آن دیده می‌شود. • فارسی: به این خاطر که مردم ایران بیشتر به این نوع تمایل داشته‌اند فارسی نامیده شده‌است[۳] و این نوع از بقرانی کم‌بهاتر بوده و باباغوری حبشی در مرتبه پست‌تر از این است.[۴] • بَسلی: نوعی سنگ باباغوری است که لایه بالا و پایین آن قرمز مایل به سیاه باشد و خطوط سفیدی فاصل میان آن دو لایه است.[۵] نام‌ها نام باباغوری را به صورت باباقری، باباغری و باباقوری هم نوشته‌اند.[۲] باباغوری نوعی کوری است که در آن چشم، متورم و سیاه و سفید و کدر، به‌رنگ چشم گوسفند مرده، شود و کمی درشت‌تر یعنی بزرگ‌تر از حد عادی گردد.[۴] به سنگ باباغوری، عَقیق سلیمانی یا سنگ خلنگ یا قلنج[۳] نیز گفته‌اند. خلنگ در فارسی به معنی سیاه‌وسفید است.[۶] در عربی و در متون قدیمی‌تر فارسی به سنگ باباغوری، جَزْع نیز گفته‌اند. توصیفات قدیمی در لغتنامه دهخدا در مورد سنگ باباغوری یا جزع این‌گونه آمده‌است:[۳] مهرهٔ یمانی که در او سفید و سیاه باشد. (از متن اللغة). شبه پیسهٔ یمانی که چشم را در سپیدی و سیاهی به وی تشبیه دهند و اگر آن را در انگشتری کرده بپوشند مورث اندوه و خوابهای پریشان بیمناک و باعث مخاصمت با مردمان است و اگر بر آن موی زنی که زادن بر او دشوار گردد پیچند در ساعت بزاید. (منتهی الارب). شبه پیسهٔ یمانی که چشم را در سپیدی و سیاهی به وی تشبیه دهند و مهرهٔ سلیمانی گویند. (ناظم الاطباء). مهرهٔ سلیمانی که سفید و سیاه باشد. (از غیاث اللغات) (آنندراج). مهرهٔ یمنی. (محمودبن عمر ربنجنی). مهره‌ای است یمانی منسوب به چشم شاهدان. (شرفنامهٔ منیری). مهره‌ای است معروف که در او سواد و بیاض هست مثل رگها و در معدن عقیق یافت می‌شود. (از بحرالجواهر). مؤلف تحفة المؤمنین آرد: سنگی است که از یمن و حبشه خیزد و در او شبیه به چشم و طبقات او خطوط مستدیرهٔ سفید و زرد و سرخ و سیاه ظاهر است و به فارسی قسمی از آن را باباغوری گویند و قسمی سلیمانی است و ظاهراً عین‌الهر نیز نوعی از جنس او باشد. در سیم گرم و خشک و جالی و باحده است و باعث بیداری و جهت یرقان و منع خواب و جهت عسر ولادت پیچیدن آن به موی زنان مؤثر باشد و تعلیق او بر اطفال مورث سیلان آب دهن و رفع ام‌الصبیان و نگاه داشتن او مورث خصومت مردمان با دارندهٔ او و دیدن خوابهای هولناک است و رافع لقوه و سنون او جهت تنقیه و جلای دندان و ذرور او قاطع خون و جهت رویانیدن گوشت و بردن لحم فاسد و اکتحال او جهت رفع بیاض و نزول آب نافع است؛ و آن را دو قسم است، یمانی و چینی. (از شرح قاموس) (از تحفهٔ حکیم مؤمن). و رجوع به تذکرهٔ داود ضریر انطاکی ص ۱۰۹ و قاموس کتاب مقدس و مخزن الادویه شود. بهترینش یمانی است و وزنش به عقیق نزدیک و سفید و سیاه و سرخ و آمیخته به الوان باشد. (از نزهة القلوب). شَبَه. شَوَق. لغتنامه دهخدا در ادامه می‌افزاید:[۳] بیرونی آرد: سنگی است که در صلابت از دیگر سنگها برتری دارد و وزن آن در اصطلاح ما با قیاس بقطب ۶۳۱۸ است؛ و از معادن عقیق در یمن استخراج می‌شود و گویند: آن دو را با هم شباهتی است و نیز گویند: در معادن عقیق هند هم یافت می‌شود و اقسامی دارد که کمیاب‌ترین آن معروف به جزع بقرانی است، که خطوط آن مستقیم و بدون کجی امتداد دارد؛ و صفحات آن از سه رنگ قرمز و مرجانی سفید و بلوری شفاف تشکیل شده که گاهی یک رنگ سیاه یا سبز یا زرد در بعض انواع آن وجود دارد و تمام رنگهای مذکور طبیعی است و آن که به جز سه رنگ اصلی داشته باشد کمتر یافت می‌شود. حمزه گوید: جزع را به فارسی قلنج گویند و بقرانی باکری را هلنج ولی لفظ خلنج اختصاص به جزع ندارد بلکه هر موجودی را که خطهای رنگین و شکل‌های مختلف باشد خلنج گویند چنان‌که به زرافه و روباه و جز آن اطلاق شود بلکه این لفظ به چوب‌های رنگین بیشتر اختصاص دارد و نوع رقیق را برای ساختن دستهٔ کارد و خنجر بکار می‌برند؛ و یک قسم آن را جزع فارسی گویند بدانجهت مردم آنجا بیشتر بدان تمایل دارند و این قسم از بقرانی کم بهاتر و جزع حبشی در مرتبه پست‌تر از این است؛ و قسم دیگر بسلی است. نصر گوید: آن را در زیت جوشانند تا رگهایش استوار گردد؛ و به عقیدهٔ کندی، معدن همهٔ اقسام آن نزدیک به معادن عقیق است و تمامی آن‌ها را یک یا دو روز در عسل می‌پزند تا رگهایش باز شود و اگرچنین باشد نزدیک است به آنچه در باب کیمیا آمده‌است که قسمی از سنگ‌ها در جوف زمین نمو می‌کند و قسمی کاهش می‌یابند و بعضی از آن‌ها همچون جزع از رنگی به رنگ دیگر درآیند. قسم دیگر از جزع را غروانی گویند که رنگ‌های درهم دارد و طول و عرض آن بسیار و قطعه‌های بزرگی از آن یافت شده که از آن ظرف‌هایی ساخته‌اند که به گفتهٔ کندی گنجایش سی و اندی رطل آب داشته‌است و نصر قسم دیگری به نام جزع معرق ذکر کرده و شاید این صفت بجهت بسیاری رگ‌های آن باشد. هم او گوید: بیشتر آنچه در دست است از قسم اخیر می‌باشد که رگ‌های باریک موئین با رنگ‌های مختلط سیاه و قرمز و سفید و گاهی صورت درخت یا حیوان در آن دیده می‌شود؛ و در کتاب الاحجار آمده که جزع را معدنی است در چین که به جهت بدیمنی به آن نزدیک نمی‌شوند و تنها مردم بیچاره آن را استخراج می‌کنند و به سرزمین‌های دیگر می‌برند، زیرا آن را مورث غم و اندوه می‌پندارند. منابع 1. سنگ یمانی خود گونه‌ای از در کوهی (کوارتز) است. 2. لغتنامه دهخدا: سرواژه باباقری بایگانی‌شده در ۳ مارس ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine. 3. لغتنامه دهخدا: سرواژه جزع[پیوند مرده]. 4. همان منبع. 5. دهخدا: سرواژه جزع بسلی. بر پایه الجماهر بیرونی ص ۱۷۶. 6. لغتنامه دهخدا: سرواژه خلنگ بایگانی‌شده در ۲۸ فوریه ۲۰۱۲ توسط Wayback Machine. • مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Onyx». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۲۰ ژانویه ۲۰۰۸. • فرهنگ‌های آریانپور. در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ سنگ باباغوری موجود است. • ن • ب • و طلا و جواهرسازی • ن • ب • و کانی‌های سیلیکا • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • • ن • ب • و گوهرسنگ‌ها رده‌ها: • سایه‌های سیاه • سنگ یمانی • کوارتز • گونه‌های در کوهی • گوهرسنگ‌ها • این صفحه آخرین‌بار در ۲۱ ژوئن ۲۰۲۵ ساعت ۰۹:۱۲ ویرایش شده است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.