اجازه ویرایش برای همه اعضا

لالایی لای لای بجبجه بنگره

نویسه گردانی: LALAYY LAY LAY BJBJH
لالائی . (اِ) صوتی که بدان طفل را در گهواره خوابانند مادران و داهان . لالا. آنچه از آواز خاص که خوانند خوابانیدن طفل شیرخوار را. آوازی نرم مادران و دایگان را برای خوابانیدن کودک . بَجبجَه . لای لای . جبجة. [ ب َ ب َ ج َ ] (ع مص )بازی کردن با طفل چنانکه از فریاد و فغان بازماند. (از اقرب الموارد). بنگره . [ ب َ گ َ رَ / رِ ] (اِ) صوتی و ذکری را گویند که زنان به وقت خوابانیدن اطفال میخوانندتا ایشان بخواب روند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذکری که برای خوابانیدن اطفال خوانند و نانو نیز گویند. (رشیدی ). ذکری باشد که عورات در محل خفتن کودکان بگویند تا بخواب روند و آنرا نانو نیز گویند. (جهانگیری ). آوازی که زنان در هنگام خواب کردن طفل خوانند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : تو خفته ای خوش ای پسر و چرخ روز و شب همواره میکنند ببالینت بنگره . ناصرخسرو. لالائی خواندن . نواختن کودک و جز آن . بانگی که به وقت خواباندن کودک کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی کردن که کودک به آن فریفته شود. لالایی در فرهنگ ایران؛ از شمال تا جنوب همراه با نمونه لالایی‌ها راهنمای سفر لالایی در فرهنگ ایران؛ از شمال تا جنوب همراه با نمونه لالایی‌ها • ۱ مرداد ۱۴۰۴ • محبوبه آب‌برین • 783 • بدون دیدگاه سرفصل‌های مقاله لالایی جزئی از فرهنگ شفاهی و میراث معنوی هر کشور است. این آواهای مادرانه در فرهنگ و آداب و رسوم مختلف از دیرباز رواج داشته و بازگو کننده باورها، آرزوها، رنج‌ها و بیم و امیدها است. لالایی را می‌توان آوایی مادرانه نامید،‌ نه اینکه پدران برای فرزندا‌ن‌شان لالایی‌ نمی‌خوانده‌اند اما مادران نقش بسیار پررنگ‌تری در سرودن و گسترش لالایی‌ها در جهان داشته‌اند و اشعار لالایی‌ها عمدتا در لحظه و با خلاقیت زنان سروده می‌شده است. ریشه واژه لالایی چیست؟ واژه «لالایی» ریشه دقیق مشخصی ندارد؛ اما شباهت آن به واژه‌های خارجی مانند ‘lullaby’ انگلیسی، ‘lale’ لاتین و ‘lulen’ آلمانی نشان از اشتراک تاریخی دارد. احتمالاً لالایی ایرانی نیز همانند دیگر فرهنگ‌ها سرچشمه در آرزوها و نیازهای اولیه‌ی فرهنگی بشری داشته که به‌مرور شکل‌گرفته است. ریشه لالایی شاید به تاریخ زیستن بشر روی زمین برگردد، جایی که مادران برای آرام کردن و به خواب بردن فرزاندان خردسال‌شان از نواهایی آهنگنین استفاده می‌کردند. چرا لالایی‌ها باقی ماندند؟ مطالعات مردم‌شناسنانه نشان می‌دهند که لالایی‌ها از نخستین اشعار زنانه هستند؛ میراثی شفاهی که از زبان مادر به فرزند منتقل شده‌اند. این اشعار ساده اما پرمحتوا، بیان احساسات عمیق مادرانه، آرزوها، ترس‌ها و دعاها همه در قالبی روان و زمزمه‌آمیز. لحن تکرارشونده و موسیقایی آن‌ها، حتی بدون شناخت معنا، کودک را آسوده و به خواب می‌برد. ریشه تاریخی لالایی از کجاست؟ شواهدی نشان می‌دهد که ریشه لالایی به سومر باستان (حدود 4000 سال قبل از میلاد مسیح) برمی‌گردد. در واقع این شواهد تاریخی بازگو کننده این موضوع است که در آن دوران مادران برای خواباندن و آرام کردن فرزندان‌شان اشعاری می‌خواندند. اولین لالایی یکی از اولین‌ها در لالایی که به‌صورت مکتوب باقی مانده، سنگ نوشته‌ای به خط میخی مربوط به ۴۰۰۰ هزار سال پیش است که مربوط به تمدن بابل در عراق امروزی است. از لالایی‌های معروف در زبان انگلیسی ، لالایی معروفی به‌نام “Rock-a-Bye Baby” است: • Rock-a-bye, baby, in the treetop • When the wind blows, the cradle will rock • When the bough breaks, the cradle will fall • And down will come baby, cradle and all تاب بخور فرزندم در نوک درخت وقتی باد بوزد گهواره تاب می‌خورد وقتی شاخه درخت بشکند گهواره سقوط می‌کند و سقوط خواهد کرد کودک و گهواره و همه چیز! مضامین اصلی لالایی‌ها چیست؟ جست‌وجو در مضامین لالایی‌ها نشان می‌دهد، از آن‌جایی که لالایی شعری فی‌البداهه و در لحظه است. اکثر مضامین لالایی‌ها به وصف‌الحال همان لحظه مادر برمی‌گردد. در کنار این مضامین عمومی چون؛ امید، آرزوی خوشبختی، جنگاوری و حماسه، ترس و حتی نفرین نیز جزئی از مضامین لالایی‌ها محسوب می‌شود. به‌طور خلاصه می‌توان مضامین لالایی را به دسته‌های زیر تقسیم کرد: • دعا و نیایش: رد پای مذاهب و همچنین باورهای دینی در لالایی‌های سراسر جهان به شدت مشهود است. • ترس و نگرانی: وجود مضامین ترسناک در لالایی‌ها شاید برای خوانندگان جوان این مقاله عجیب باشد، اما از یاد نبریم که لالایی وصف حال مادران است و بسیاری از مادران ناکامی‌ها و رنج‌های خودشان را نیز در قالب لالایی بازگو می‌کرده‌اند و همچنین از لالایی به‌عنوان ابزاری برای تربیت کودک استفاده می‌کرده‌اند. • امید و آرزو: آرزوی آینده خوب، داشتن بخت بلند و ایجاد حس امیدواری از مهم‌ترین مضامین لالایی‌های ایرانی است. • حماسه و دلاوری: بخش قابل‌توجهی از لالایی‌های ایرانی از دل ادبیات حماسی ایران برآمده‌اند و مادران گویی فرزندان‌شان (به خصوص پسران‌) را برای نبردهای آینده آماده می‌کرده‌اند. مفاهیمی چون وطن‌پرستی، پهلوانی، حفظ و حراست از وطن از جمله لالایی‌های حماسی است. • توصیف طبیعت: ذکر زیبایی‌های طبیعت و توصیف طبیعت نیز یکی دیگر از مضامین لالایی‌هاست. • انتقام و نفرت: شاید عجیب به‌نظر برسد انتقام و نفرت، چطور به متن لالایی‌ها راه پیدا کرده اما اگر با عینک تاریخ به این مقوله نگاه کنیم،‌ پذیرش موضوع ساده‌تر است. زنان در گذشته قدرت چندانی در خانواده‌ نداشتند و اذیت و آزار زنان به شیوه‌های مختلف در فرهنگ‌های سنتی رواج داشت. از این رو زنان برای حفظ روحیه و امید به اینکه روزی با کمک فرزندان‌شان بتوانند این ظلم رفته را پاسخ دهند،‌ لالایی‌ها از این جنس می‌سرودند. تاثیر روانی لالایی بر نوزادان امروزه به مدد تحقیقات مفصل روانشناسان ما می‌دانیم، پیوند عاطفی کودک و مادر قبل از تولد شکل می‌گیرد و بسیاری از مادران حتی برای جنین‌شان نیز لالایی می‌خوانند. نوزاد با لحن و تن صدای مادر خویش آشناست و بالا رفتن و پایین آمدن صدای مادر روی رفتار نوزاد تاثیر می‌گذارد. حتما دقت کرده‌اید مادران به‌صورت روزانه با لحنی کودکانه و شیطنت‌آمیز با فرزند خردسال‌شان صحبت می‌کنند. لالایی نیز ادامه همین ارتباط عاطفی است و شاید عمیق‌ترین لایه آن. از آن‌جایی که لالایی با هدف آرام کردن و به خواب بردن نوزادان استفاده می‌شود،‌ لحن لالایی عمدتا شاعرانه همراه با موسیقی آوایی است. این لحن باعث آرامش روانی بیشتر نوزادان می‌شود،‌ در کنار این می‌توان تاثیرات دیگری را نیز برای لالایی برشمرد: • پرورش زبان و شناخت فرهنگ قومی: تحقیقات نشان داده کودکانی که با لالایی بزرگ می‌شوند هوش زبانی بهتری دارند. • حفظ هویت فرهنگی: لالایی‌ها بستر انتقال هویت فرهنگی و قومی هر ناحیه و منطقه هستند و ریشه‌های این هویت را محکم‌تر می‌کنند. • بازتاب اجتماعی- تاریخی: از دل لالایی‌ها دوره‌های مختلف می‌توان وقایع تاریخی را نیز پیدا کرد؛ جنگ‌ها،‌ قحطی، مهاجرت و.. نقش موسیقی در لالایی ایرانی موسیقی در لالایی‌های ایرانی، نه‌فقط نقش زیباشناختی و هنری دارد، بلکه عنصری بنیادین برای انتقال احساس، ایجاد آرامش، و برقراری ارتباط عاطفی میان مادر و کودک به‌شمار می‌رود. برخلاف تصور اولیه، لالایی‌ها فقط شعرهای ساده نیستند؛ بلکه ساختار موسیقایی آن‌ها از مهم‌ترین عواملی است که تأثیرگذاری‌شان را تضمین می‌کند. ریتم یکنواخت، ملودی نرم و تکرار شونده، و تونالیته‌های آشنا در لالایی‌ها موجب تحریک سازوکارهای بیولوژیک مغز کودک می‌شوند. تحقیقات نشان داده‌اند که ریتم آهسته و ساختار تکراری لالایی باعث ترشح هورمون‌های آرام‌بخش مانند اکسی‌توسین در بدن کودک و حتی مادر می‌شود؛ این پدیده، نوعی پیوند احساسی عمیق میان آن دو برقرار می‌کند که حتی بدون درک معنای کلمات، کارآمد است. بخش قابل‌توجهی از قدرت لالایی‌ها در ایران، از موسیقی بومی و محلی نشئت می‌گیرد. مادران ایرانی با لهجه، ریتم و نغمه‌های خاص هر منطقه، لالایی را همان‌طور که از نسل قبل شنیده‌اند، با اندکی تغییر و آمیختگی احساسی به کودک منتقل می‌کنند. در استان‌هایی چون گیلان، خوزستان، کردستان یا سیستان و بلوچستان، موسیقی لالایی به‌قدری با هویت موسیقایی بومی عجین شده که به‌راحتی می‌توان از روی نوع آهنگ، محل جغرافیایی آن را حدس زد. به عنوان نمونه، در مناطق جنوبی ایران، ساختار آوایی لالایی‌ها با تأثیر از موسیقی بندری و نغمه‌های دریایی، گرم، آرام و کشیده است، در حالی‌که در کردستان، لالایی‌ها شباهت بیشتری به مقام‌های سنتی و نوایی حزن‌آلود دارند. همچنین لالایی، یکی از معدود اشکال موسیقی سنتی است که زنانه باقی مانده؛ زیرا در دوره‌هایی از تاریخ ایران، زنان اجازه یا امکان حضور عمومی در عرصه موسیقی نداشتند. با این حال، در فضای خصوصی خانه، صدای مادر، اولین تجربه موسیقایی کودک بوده و لالایی، نخستین آموزش غیررسمی او درباره زیبایی‌شناسی صوتی و احساسی است. از منظر اتنوموزیکولوژی (مردم‌شناسی موسیقی)، لالایی‌ها می‌توانند نقش مهمی در بررسی ویژگی‌های موسیقایی فرهنگ‌ها ایفا کنند؛ زیرا ملودی‌های آن‌ها ساده، اما سرشار از اطلاعات درباره ساختار نغمه، گام‌های موسیقایی و ترجیحات شنیداری یک جامعه هستند. نکته مهم دیگر اینکه ساختار موسیقایی لالایی‌ها اغلب با حالت‌های ملودیک بالا به پایین (descending melodies) همراه است که در روان‌شناسی موسیقی، اثر آرام‌کننده دارد. لالایی با آهنگ نزولی، ضرب‌آهنگ کند و آواهای باز، به کاهش ضربان قلب کودک و به خواب رفتن او کمک می‌کند. حتی برخی پژوهش‌ها پیشنهاد داده‌اند که نوزادانی که بیشتر در معرض موسیقی آرام لالایی‌ها قرار می‌گیرند، از نظر زبانی، شناختی و اجتماعی رشد بهتری نشان می‌دهند. چند نمونه لالایی مشهور در جهان همان‌طور که گفتیم لالایی میراث مشترک فرهنگ‌ها و اقوام مختلف در سراسر جهان است،‌ از شرقی‌ترین کشورها تا غربی‌ترین آن‌ها می‌توان ردپای لالایی‌های کهن را جست و یافت. در ادامه با چند نمونه مشهور از لالایی‌ها در جهان آشنا می‌شویم: لالایی اسکاتلندی کودکم را آن‌جا در حال خواب رها کردم کودکم را آن‌جا در حال خواب رها کردم تا توت جمع کند اما کودک زیبایم را گم کردم بچه آهویی دیدم از او پرسیدم اما هرگز کودکم را ندیدم به دنبال سمور در رودخانه ها رفتم از او دنبال کودکم را گرفتم اما نشانی از کودکم نیافتم از مه سراغ کودکم را گرفتم اما جواب سوالم را نگرفتم از مه کافر جواب سوالم را نگرفتم ای وای بر من آن را هرگز در بغل نگرفتم اولین لالایی مکتوب در تاریخ! محتوای این نوشته یک لالایی ترس‌برانگیز است که در آن کودک را از ایجاد سر و صدا و مزاحمت برای خداوندگار خانه برحذر می‌دارد و او را از عواقب این مزاحمت می‌ترساند. ریچارد دامبریل، متخصص موسیقی باستان در موزه بریتانیا، محل نگهداری این لوح می‌گوید: «در لالایی‌های باستان محتوی‌های ترسناک متداول بوده است. در حقیقت این نوع لالایی‌ها کودک را از بیدار کردن دیو به خاطر گریه‌اش می‌ترساند و به کودک هشدار می‌دهد که در صورت ساکت نشدن، دیو او را خواهد خورد.» کوچولو که در خانه تاریکی ساکن بودی خوب، شما الان بیرون هستید، نور خورشید را دیده‌اید. چرا گریه می‌کنی، چرا داد می‌زنی؟ چرا اون‌جا گریه نکردی؟ خدای خانه را بیدار کردی! (منظور پدر است) چه کسی مرا بیدار کرد؟ چه کسی مرا غافلگیر کرد؟ کوچولو شما را بیدار کرده، کوچولو شما را مبهوت کرده است! مانند یک مست ممکن است خواب به او برسد!» چند نمونه از لالایی‌های ایرانی در این بخش نمونه‌هایی از لالایی‌های ایرانی را از مناطق مختلف ایران می‌خوانیم: لالایی مازنی (مازندرانی) لالا لالا گل لاله دتر دارنه هفت تا خاله لالا لالا گل چایی دتر دارنه اَتا دایی لالا لالا گل پنبه دتر دارنه دتا عمه لالا لالا گل لیمو دتر دارنه سه تا عمو لالا لالا گل پونه وچه نینه هیچ بهونه لالا لالا لالایی لالایی کرمانی لالا لالا گل لاله پلنگ در کوه چه می ناله پلنگ پیر بی دندون خری خورده خوده پالون دری خورده خوده دالون لالالا گل پونه گدا اومد در خونه نونش دادم بدش اومد آبش دادم خوشش اومد خودش رفت و سگش اومد لالالا گل خشخاش بابا رفته خدا همراش لالالا گل فندق مامان رفته سر صندوق لالالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره بخواب ای نازنین من به قربونت بره جونم لالایی شیرازی لالالالا، گل آبشن کاکا رفته چشوم روشن لالالالا، گل خشخاش کاکا رفته خدا همراش لالالالا، گل زیره بچه‌م آروم نمی‌گیره گل سرخ منی، شاله بمونی ز عشقت می‌کنم من باغبونی تو که تا غنچه ایی بویی نداری همین که وا شدی با دیگرونی لالایت می‌گم و خوابت نمی‌آد بزرگت می‌کنم یادت نمی‌آد لالایی بیرجندی لالالا، گل آلو، دوخوشو سیب زرد آلو. لالالا، گلم باشی، بخوابی بلبلم باشی، تسلای دلم باشی. لالالا گلم دخو، گلم بیدار، گلم هیچ وقت نشه بیمار. لالالا لالاش میاد، صدای کفش آقاش میاد، آقاش رفته زن گیره، کنیز صد تومن گیره. الالالا تو را دارم، چرا از بی کسی نالم. لالایی کردی (با معنی فارسی) روله‌ی خوشه ویست بینایی چاوم فرزند دوست داشتنی‌ام، نور چشمانم هیزی ئه ژنوم و هیوای ژیانم توان زانوهایم و امید زندگی‌ام هه تا دییته وه هه ر چاوه ریتم تا برگردی چشم به راهت هستم هه لورکی منالیت هه ر راده ژه نم گهواره بچگی‌ات را همین طور تکان می‌دهم لای لای نه مامی ژیانم / لای لای این نهال زندگی‌ام من وینه ی باخه وانم / من مثل باغبان هستم به دل چاودیریت ده که م / با دلم از تو مواظبت می‌کنم بخه وه ده ردت له گیانم بخواب دردت به جانم هه‌ی لایه لایه لایه هی لای لایی کورپه‌ی شیرینم لای نوزاد شیرینم لای لایی بنوه تاکوو سبه ینی بخواب تا فردا مژده‌ی ئاواتم دینی مژده آرزویم بیاورد ئه ی به ر خوله ی شیرینم ای بچه (نوزاد کوچک و شیرین) شیرینم ئاواتی هه موو ژینم آرزوی تمام زندگی‌ام شه وی تاریک نامینی شب تاریک نمی‌ماند تیشکی روژ دیته سه ری نور صبحدم بالا می‌آید هه‌ی لایه لایه لایه کورپه‌ی زور جوانم لایه نوزاد بسیار زیبایم لای لایی (جوان همان جوان فارسی است که در دل خودش زیبایی را هم دارد) بنوه ئاسو رووناکه بخواب افق روشن است دیاره وه ک خور رووناکه معلوم است و مثل آفتاب روشن است هه ی لایه لایه لایه کورپه ی شیرینم لایه فرزند شیرینم لای لایی لالایی ترکی (با معنی فارسی) لای لای لار لالایی‌ها لای لاییْنام یات بالام گوُن ایله چیْخ بات بالام من آرزوما چاتمادیم سن آرزووا چات بالام لالایی تو هستم بخواب، فرزندم به‌ همراه آفتاب طلوع و غروب کن، فرزندم من به آرزوی خودم نرسیدم تو به آرزویت برس، فرزندم لای لای آهو گؤز بالام لای لای شیرین سؤز بالام گؤزَل لیکده دونیادا تکدی منیم اؤز بالام لالایی فرزند چشم آهوی من لالایی فرزند شیرین سخنم در زیبایی در دنیا فرزند من تک است لالاییْنام اؤز بالام قاشی قارا گؤز بالام دیلین بالدان شیرین دیر دوداغیْند سؤز بالام لالایی تو هستم فرزندم فرزند چشم و ابرو سیاه من زبانت از عسل شیرینتر است حرف روی لبت فرزندم (حرف که از لب تو جاری می‌شود، زبانی که به آن تکلم می‌کنی از عسل شیرینتر است، فرزند من) لالایی؛ آوایی زنانه از دل فرهنگ ایران لالایی ایرانی میراثی چندلایه، عاطفی و تاریخی است که نه‌تنها برای خواب کودک کاربرد دارد بلکه بازتاب‌دهنده‌ی هویت، فرهنگ، زبان و تجربه‌ی مادران در طول تاریخ است. ریشه در گذشته‌های دور داشته و امروز می‌تواند از طریق رسانه‌های دیجیتال و پژوهش‌های علمی جان تازه‌ای بگیرد. بازیابی لالایی‌ها در قالب رسانه‌های جدید مثل پادکست یا ویدیو‌های یوتیوب می‌تواند به زنده نگه‌داشتن این فرهنگ زیبا و کهن کمک کند. خوشبختانه برخی از لالایی‌های ایرانی در قالب CD یا محصولات صوتی مثل کتاب صوتی اکنون در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد و می‌توانند کودکان‌شان را با این میراث ماندگار آشنا کنند. لالایی (1) پژوهشی در فرهنگ و تاریخچه‌ی لالایی اقوام مختلف ایران توسط هفته ارسال در 2024/02/05 - 15:07 یادداشت تحقیقی «لالایی» از علی انصاری در دو شماره‌ی پی‌درپی منتشر خواهد شد. ادامه‌ی این مطلب را با موضوع کارکرد لالایی، نشانه‌ها و مؤلفه‌های آن و ساختار و مضمون لالایی در شماره‌ی آینده مجله «فرهنگ و ادب هفته» در بخش «کندوکاو» بخوانید. نویسنده: علی انصاری اگر پای صدای «آیدا گریفولیانا» در قطعه لالایی یا ترانه‌ی زیبای Yelasto Pedi مشهورترین اثر «مائسترو» که از زبان مادران جنبش مقاومت مدنی یونان است در ستایش فرزندان شجاع علیه اشغال کشورشان توسط نیروهای فاشیست آلمانی و ایتالیایی، نشسته باشید یا کمی دورتر گوش را به قطعات لالایی «موتزارت» و «شوبرت» یا «گهواره‌ی شوپن» سپرده باشید؛ یا مثل این علاقه‌مند به ادبیات با حزن موجود در لالایی‌های بایاتی آذربایجان، لالایی کردستان، آییکه سیستان، شروه غرب و جنوب ایران، گاره‌سری گیلان، دوتار تربت‌جام و خراسان، آنجا که پورعطایی دوتار را دستش می‌گیرد و با تمام وجود می‌خواند «ای ماه عالم سوز از من چرا رنجیده‌ای؟» یا قهس کهگیلویه آنجا که دی‌بلال می‌خوانند: «مادر! من از شرارِ عشق می‌سوزم» بغض کرده باشید؛ خواهید دید حزن موجود در تمام این قطعات درواقع نغمه‌های مادران همه‌ی سرزمین‌هاست که ما را به تعمق وا‌می‌دارد. این علاقه‌مند به ادبیات شوق دارد در این جستار به پژوهش و کنکاش در مورد فرهنگ و تاریخچه‌ی لالایی اقوام مختلف ایران و همچنین بررسی درون‌مایه و ساختار لالایی با بیان توضیحاتی در مورد ادبیات شفاهی (فولکلور) بپردازد. قبل از ورود به موضوع لالایی، نگارنده می‌کوشد کمی در مورد فرهنگ عامه صحبت کند چون باور دارد شناخت مردم هر منطقه، قوم و قبیله، بدون توجه به فولکلور (فرهنگ عامه) ناممکن یا گمراه‌کننده است. اشعار و ترانه‌های فولکلور آینه‌ی تمام‌نمای اعتقادات، باورها، سرگذشت و تحولات تاریخی جوامع مختلف به‌ویژه جوامع کوچ رو و روستایی است. فولکلور پژوهی در جهان سابقه‌ی طولانی ندارد، نخستین کسی که اصطلاح Folklore را پیشنهاد کرد عتیقه‌شناسی انگلیسی به نام «ویلیام جان تامس» بود که این واژه را در نوشته‌اش به کار برد. این اصطلاح در مدتی کوتاه با راه یافتن به محافل ادبی انگلیسی‌زبان‌ها، موردپذیرش واقع شد و شناسنامه‌ی فرهنگی گرفت. به‌گونه‌ای که در سال ۱۸۷۸ نخستین انجمن فولکلور در لندن تأسیس شد و اندکی بعد در سال ۱۸۸۶ نخستین کنگره‌ی بین‌المللی فولکلور تشکیل شد. این کلمه اصطلاح فرانسوی مرکب از دو بخشFolk به معنی مردم، عوام و خلق و Lore به معنی دانش و دانسته‌ها تشکیل‌شده است.Folklore عبارت‌ است از: مجموعه‌ای از آداب و سنن که به جامعه شخصیت، هویت و موجودیت خاص خودش را می‌دهد. فرهنگستان زبان ایران برای اولین بار واژه‌ی توده شناسی را در مقابل این واژه به کار برد ولی چندان کاربردی پیدا نکرد. «شومان» در کتاب معنویت در هنر می‌گوید: «فهمیدن، آموزشِ تماشاگر است، بدانسان که بتواند به مقام هنرمند دست یابد.» در بین آثاری که سال‌های سال مانده‌اند و هر روز پوست می‌اندازند و نفس می‌کشند و همیشه تازه مانده‌اند می‌توان گفت: روحی که به قلمروی آینده راه می‌نماید فقط از طریق احساس (که قریحه‌ی هنرمند مسیر آن‌ را تشکیل می‌دهد) شناختنی است. محتوای لالایی در جهان سوم به‌ویژه مشرق زمین از رنگ و بویی دیگر برخوردار است، اما غربی‌ها التفات بیشتری به آثار و ادبیات شفاهی خویش داشته‌اند. شاعران و موسیقیدانان جهان با الهام از لالایی آثار بسیاری آفریده‌اند که در ادامه نام برخی از این موسیقیدانان ذکر گردیده است. ویلیام بارت آهنگساز سده‌ی شانزدهم انگلستان نخستین کسی بود که به تصنیف لالایی به‌صورت علمی پرداخته است. برای بررسی فرهنگ عامه می‌توان در تعریف فرهنگ گفت: به مجموعه‌ای از آداب، رسوم، باورها، عقاید و دانش‌هایی که در میان مردم یک سرزمین جریان دارد گفته می‌شود که می‌توان آن را به دو بخش فرهنگ رسمی و فرهنگ عامیانه (شفاهی) تقسیم کرد. در کتاب ادبیات شفاهی خلق، دانش فولکلورشناسی ازنظر مارکس، انگلس، لنین، گورکی، معادل ادبیات شفاهی را ادبیات ایلی و ادبیات عام یا فولکلور آورده‌اند. ادبیات شفاهی هنر بیان و شاخه‌ای از ادبیات عمومی خلق بوده و فولکلور قسمتی از این ادبیات است. اولین نمونه‌های ادبیات شفاهی خلق مشتمل بر نغمه‌ها و مراسم ساده کار و تولید انسان‌های ابتدایی بوده که در رابطه با مناسبات تولیدی و پندار و برداشت آن‌ها از حوادث طبیعی ساخته شده است. انسان‌های اولیه حین شکارِ حیواناتِ ترسناک و ضمن بلند کردن اجسام بزرگ برای تنظیم حرکات جمعی و تمرکز نیروهای خود اصوات آهنگ‌هایی را به کار می‌بردند که با ریتم کاری که انجام می‌دانند هماهنگی داشت این اصوات و الفاظ نخستین نغمات تولیدی را تشکیل دادند که بعدها با گذشت زمان این نغمات از پروسه‌ی تولید جدا شده و به‌طور مستقل از زمان کار در حین استراحت مورداستفاده قرار می‌گرفت. در ادبیات شفاهی دوران فئودالیسم گذرانِ مشقت‌بار تهیدستان کشاورز وابسته به زمین و وضعیت ناگوار آن‌ها شکوه و اندوه و امید و آرزوهایشان منعکس است. در نمونه‌هایی از دوبیتی‌ها، ترانه‌ها، کلمات قصار نیاکان گرچه گذشت زمان تغییراتی در آن‌ها به وجود آورده اوضاع‌واحوال اجتماعی دوران فئودالیسم به‌وضوح نمایان است. ادبیات شفاهی خلق آکنده از افسانه‌ها و داستان‌ها و ترانه‌هایی‌ است در مورد زحمت‌کشان علیه بورژواها و مالکان. از ویژگی‌های ادبیات شفاهی علاوه بر دارا بودن مضامین عالی و اندیشه‌های متعالی، خلقی بودن آن است. این ادبیات با تأثیرپذیری از زحمات مردم زحمت‌کش و آمال و آرزوهایشان برای آزادی، احساسات، وطن‌پرستی، انسان‌دوستی دگرگونی‌های شگرفی یافته است. در کتاب فولکلور جمله‌ای از «گورکی» وجود دارد که می‌گوید: «اگرچه انسان در ادبیات فولکلور باید با زندگی مبارزه کند اما ادبیات فولکلور با بدبینی بیگانه است.» او می‌گوید: «بدون شناخت ادبیات فولکلور شناخت تاریخ ملت‌ها ممکن نیست.» در مقاله‌ی ادبیات شفاهی کهن فارسی در ساخت هویت فرهنگی کودک آمده: «ادبیات شفاهی، شامل اسطوره‌ها، افسانه‌ها، تاریخ، قوانین عرفی و گاهی نیز حاوی عناصر پزشکی است.» این آثار ادبی حاصل تفکرات معصومانه‌ی مردم سنتی است. می‌توان گفت با پیدایش خط سرآغاز جدایی این ادبیات از ادبیات رسمی کلید خورد. «جعفری قنواتی» در مقاله‌ی ویژگی‌های ادبیات شفاهی شش ویژگی را برای آثاری که در حوزه‌ی ادبیات شفاهی قرار می‌گیرند، برشمرده است. ۱ ـ مجهول‌المولف بودن: آثاری که در حوزه‌ی ادبیات شفاهی جای می‌گیرند، پدیدآورنده‌ی ویژه‌ای ندارند، مثلاً روشن نیست که آفریننده‌ی افسانه‌ی «بز زنگوله پا» چه کسی یا کسانی بوده‌اند. ۲ ـ شکل انتقال: شکل انتقال آثار مربوط به ادبیات شفاهی برخلاف آثار ادبیات نوشتاری انتقال سینه‌به‌سینه از نسلی به نسل دیگر است. ۳ ـ خاستگاه: آثار ادبیات شفاهی، لزوماً خاستگاه مشخصی ندارند و جز انگشت‌شمار نمی‌توان گفت این قصه، شعر یا ضرب‌المثل یا متل از فلان منطقه‌ی جغرافیایی برخاسته است. ۴ ـ زبان: زبان آثار مربوط به ادبیات شفاهی، محاوره است که درگذشته به آن زبان سوق می‌گفتند. این زبان امروزه به زبان کوچه و بازار معروف است. ۵ ـ سرگرم‌کنندگی: ویژگی سرگرم‌کنندگی در آثار مربوط به ادبیات شفاهی بسیار پررنگ است. ۶ ـ آموزش: قابلیت و ظرفیت آموزش و انتقال تجربه‌های یک نسل به نسل دیگر از ویژگی‌های برجسته‌ی ادبیات شفاهی است. لالایی‌ها کهنه‌ترین و مرسوم‌ترین ترانه‌های کودکان در فرهنگ عامه‌اند. نگارنده در ادامه‌ی بحث به بررسی واژه‌ی لالایی، بررسی نمونه‌هایی از لالایی‌های اقوام مختلف ایران و کارکرد آن، نشانه‌ها و مؤلفه‌های آن، ساختار معنایی و مضمون لالایی، عناصر اصلی تشکیل‌دهنده‌ی لالایی، جنسیت در لالایی، موسیقی در لالایی و ساختار قالب و وزن لالایی خواهد پرداخت. واژه‌ی لالایی اگر بخواهیم واژه‌ی «لالایی» را تنها از منظر معنی و خاستگاه آن موردبررسی قرار دهیم به تحریف‌های گوناگونی بر خواهیم ‌خورد؛ برخی نظر دارند که واژه‌ی «لالا» به معنی غلام، بنده و خدمتکار و شکل تحریف‌شده‌ی آن «لَلِه» به پیرمردی که مربی و خدمتگزار بزرگ‌زادگان است اطلاق می‌شود. در لغت‌نامه‌ی دهخدا آمده: لالایی؛ آواز نرم مادران و دایگان برای خواباندن کودک است. شاید علت نام‌گذاری این باشد که بیشتر این واژه‌ها توسط غلامان و دایگان در گوش کودکان خوانده می‌شدند و از واژه‌ی ترکی «لَلِه» گرفته‌شده و به خوانده‌های آنان «لالایی» گفته‌شده است. (انوشه) در کتاب مطالعه فرهنگ لالایی آمده است که زن یکی از چند کلید راز گشای فرهنگ قوم است، زیرا موجودی‌ است که همواره دو ساحت داشته؛ کسی که هم زشتی را می‌زداید و با مهر زندگی می‌آفریند و هم می‌میراند یعنی از فرط دل‌بستگی خودخواهانه جگرگوشه‌اش را چنان در آغوش می‌فشارد که نفسش را می‌گیرد. (ستاری) از لالایی به عناوینی چون لالای، لالا، لولو، لالبی، نی‌نا، دودو، بوبو و… یاد شده است. واژه‌ی «لالا-یی» صفت نسبی «لالا» است در فرهنگ فارسی معین به معنای آوازی ا‌ست که مادران و دایگان برای خواباندن طفل شیرخوار می‌خوانند. در فرهنگ‌های لغت فارسی قبل از فرهنگ فارسی معین واژه‌ی «لالایی» ذکر شده است، اما واژه‌ی «بنگره» در همان معنی لالایی آمده است. در لغت‌نامه‌ی دهخدا آمده است که «بنگره» صوت و ذکری را گویند که زنان به‌وقت خواباندن اطفال می‌خوانند تا ایشان به خواب روند و آن را «نانو» یا «ننو» نیز می‌گویند. ریشه‌ی کلمه «بنگره» از «بانگ» است که در زبان پهلوی ونگ (vang) تلفظ می‌شود و به معنی صدا، آواز، گریه همراه با ناله است. تو خفته‌ای خوش‌ ای پسر و چرخ روز و شب همواره می‌کشد به بالینت بنگره ناصرخسرو در کتاب «ژانه‌ژین» لالایی مادران کرد آمده که لالایی نغمه‌های دل‌انگیز مادران‌ است که آن را بر دل‌وجان کودکان خود می‌نشانند تا آن‌ها را از بی‌خوابی و بی‌تابی به دور دارند. این سرودهای فولکلوریک از سویی آینه‌ی باورها و شیوه‌ی زیستن مردمان زمان خود بوده و از سویی دیگر فریاد در گلو مانده‌ی زن ستم‌دیده از مناسبات نابرابر اجتماعی و به ‌نظر می‌آید که به دوران فئودالیسم مربوط باشند. به‌گونه‌ای که زن در خانه، مزرعه و باغ بیشتر کارها بر دوشش بوده. او عادت کرده بود که در این دنیای بی‌رحم، یکه و تنها بماند. در چنین احوالی زن جایگاه اصلی خود را از دست‌ داده و فقط نقش خدمتکار یا ابزار تولید را در خانواده ایفا می‌کرده است. نگهداری از بچه‌ها، نظافت، پخت نان، تهیه خوراک اعضای خانواده، حمل محصولات باغ و مزرعه به انبارها، شیر دوشیدن، از وظایف ناگزیر زن بوده است. تنها لحظاتی که کمی می‌توانست به خود بیاید و غم و اندوهش را بر زبان براند زمانی بود که می‌خواست فرزند دلبندش را بخواباند. او در این گوشه‌ی تنهایی معمولاً در اتاق یا سیاه‌چادری خلوت در پای گهواره‌ی فرزند، آرام‌آرام دردها و غصه‌هایش را فارغ از هیاهوی کار و مشقت روزانه در قالب اشعاری لطیف و به آهنگی حزین برای کودک خود می‌خواند. کودکِ بی‌قرار، دل‌وجان به نوای مادری می‌سپرد و در فضای سحرآمیز و افسونگر لالایی به ‌خواب فرو می‌رفت. مادر نیز می‌دانست که کودکش قابل‌اعتمادترین کسی است که می‌تواند حرف‌ها و درد دل‌هایش را برایش بازگو کند و به همین دلیل همه‌ی امیدها و آرزوها درباره‌ی آینده‌ی کودکش را در پس پرده‌ی لالایی می‌نشاند. لالایی پیوند مستقیم با شرایط روحی و روانی مادران دارد که از متن آن‌ها می‌توان به ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمان سرایش پی برد. برای مثال زن کرد زمانی که حقوق اجتماعی خود را پایمال‌شده می‌دید چنین زبان به شکوه می‌گشود: به‌شان به‌ش کریا، به‌شی من که‌م بو ئه‌و به‌ش که داش، په‌ژارم و غه‌م بو (سهم ما را که دادند سهم من کم بود آن هم که دادند، اندوه و غم بود) در واقع لالایی ساخته و پرداخته‌ی ذهن عامه‌ی مردم است و گاهی به‌ دور از قواعد و قراردادهای دستوری و بدون رعایت اصول عروض به‌صورت هجایی بیان می‌شود. البته در لالایی توجه به‌سادگی پیام و انتقال احساس عاطفی بیش از بدایع و صنایع شعری اهمیت دارد. مادر از لحن گریه‌ی کودک متوجه می‌شود که او تشنه یا گرسنه است و یا دردی به تن دارد. آنگاه به یاری جگرگوشه‌اش می‌شتابد و او را سوار بر مرکب لالایی به خواب شیرین می‌برد و روح فریادرسی، مهرورزی، زیبا پرستی و عشق را در ضمیر کودک می‌دمد. مادر کرد گاهی با زمزمه‌ی لالایی به خوددرمانی و جامعه درمانی می‌پردازد. جامعه‌ای که هرلحظه در معرض یورش و تهاجم است و این تجاوز بر روح و روان فرزندان او تأثیر گذاشته و آسیب‌هایی جبران‌ناپذیر را به بار آورده است. گردنت زخمه از بند ظالم سر بذار رو پام دردت به جانم یا گرگ شب! گرگ شب! از خانه‌ی ما دور! و برو به عمق شب! … حواس بابا جمع است به ما /…/ تو را نصیب نیست / جز گلوله‌ی سیاه… لالایی از دو بخش آهنگ و شعر تشکیل شده است. آهنگ از آن کودک است و شعر به مادر تعلق دارد. برای کودک آنچه اهمیت دارد ضرب‌آهنگ است که می‌شنود چه صدای لحن مادر خوش باشد چه نباشد. کودک با نجوای مادر الفت می‌گیرد و از لحن و زمزمه‌ی او لذت می‌برد و به خواب می‌رود. نمونه‌ای از لالایی‌های اقوام مختلف ایران لالایی آذربایجان لالایی‌های آذربایجان نوعی «بایاتی» هستند. «بایاتی‌»ها یکی از غنی‌ترین ادبیات شفاهی مردم آذربایجان محسوب می‌شوند. عنوان بایاتی به ‌احتمال زیاد از نام «بیات» یا «بایات» مأخوذ است و «بایات‌ها» ازجمله قبایل متعددی بودند که در دوران کوچ و اتراق به آذربایجان آمده و در آنجا سکنی گرفته‌اند و بعد در ترکیب مردم این دیار مستهلک گشته‌اند. بایاتی‌ها به دوبیتی‌های بومی آذربایجان گفته می‌شود که دارای شکلی منسجم و مضامینی گسترده، موسیقی، ذوق و احساس هستند و از شورانگیزترین و جذاب‌ترین گونه‌های ادبی به شمار می‌روند. آییم الدوزوم لای‌لای (ماهم ستاره‌ام لای‌لای) آی ایله، تک‌تک دوغا (چنین ماهی تک‌تک زاده می‌شود) گون بعله تک‌تک دوغا (چنین آفتابی تک‌تک زاده می‌شود) داغلارین لالا سینا (برای لاله‌های کوهساران) ساری سونبولوم لای‌لای‌ (سنبل زردم لای‌لای) بیرقیزیل گولوم لای‌لای‌ (تنها گل سرخم لای‌لای) لالایی سیستان «آییکه» نوعی لالایی‌ است که در منطقه‌ی سیستان به این نام خوانده می‌شود، «آییکه» علاوه بر کارکرد لالایی درگذشته کارکردهای دیگری هم داشته، یکی از این کارکردها این بوده که برای حیوانات نیز خوانده می‌شده است. زنان با خواندن آییکه دیگران را از وجود دشمن آگاه می‌کردند. با توجه به این‌که آییکه معمولاً برای کودک با آواز خوش خوانده می‌شود، خوش‌نوا بودن و موسیقایی بودن آن اهمیت فراوانی دارد. در شهر غریب مادر مخوایه مرا چون سینه کباب خاهر مخوایه مرا آنجا که سر غریب بالا کردا اون‌جا پدر و مادر مخوایه مرا لالایی کهگیلویه و بویراحمد «شروه» ترانه‌ای است که زنان آن را با آوازی حزن‌آلود می‌خوانند. حزن موجود در این اشعار شیرین ملایم و مطبوع است و انسان را به تعمق وا‌می‌دارد. موضوع شروه بیان غربت غم و اندوه رشادت و حماسه‌ی یاد جوانی و شکایت از روزگار است. در کهگیلویه و بویراحمد شروه را زنان و مردان در مراسم عزاداری با آوازی حزین می‌خوانند. «قهس» یا «مقوم» آوازهای شادی‌بخش است که با مضامینی مثل اوصاف طبیعت، هجران احساسات عاشقانه کاربرد دارد و از روی شادی و دل‌خوشی خوانده می‌شود. ار غریبی بیوم شو ایگرختم (اگر فرد غریبی بودم شبانه می‌گریختم) و مکون دا و بو خومه ایرسوندم (و خودم را به مکان پدر و مادرم می‌رساندم) یا گل بیو تیم بشین تعریف کنم سیت (گل بیا پیشم بنشین تا برایت تعریف کنم) عشق دیریت من که باریک‌تر ز میت (عشق دوری تو مرا باریک‌تر از مویت کرده است) ترانه‌های محلی تالشی دارکو داری مکو/ دار ته لیو ده / لیوی بوه گا را / گا ته شت ده / شتی بوه ننه را / ننه ته کاکا ده / (داکوب درخت را نکوب /درخت به تو برگ می‌دهد/ برگ را برای گاو ببر/ گاو به تو شیر می‌دهد/ شیر را برای مادربزرگ ببر / مادربزرگ به تو شیرینی محلی می‌دهد.) لالایی گیلکی گیلانی‌ها دو نوع لالایی دارند؛ یکی «گاره‌سری» یا لالایی‌هایی که بر سر گهواره «گاره» خوانده می‌شود و دیگری «هلونه‌گردانی» یا ترانه‌هایی که بر سر هلونه «ننو» خوانده می‌شود. «گاره‌سری» (گهواره سرخوانی) از ترانه‌های مهمی است که تصویری زنده از زندگی روزمره‌ی مردم گیلان نشان می‌دهد. «گاره‌سری» شامل اشعار و سروده‌هایی بوده است که مادران با آوای لالایی بر سر گهواره‌ی کودکان می‌خواندند تا به خواب روند. گاره‌سری همچنین ترانه‌هایی در مایه‌ی دشتی است. (عباسی) حتی محتوای «گاره‌سری» نیز، ارتباط بسیار نزدیکی با شیوه‌ی تولید برنج دارد. شالیزاران در حاشیه‌ی جنگل‌های انبوه و در معرض بزرگ‌ترین آفت شالی‌کاران، یعنی خوک‌های وحشی و شغال بودند و مرد خانواده مجبور بود در هنگام داشت برنج، شب‌ها در شالیزار نگهبانی دهد و زن خانواده در خانه تنها سر بر بالین می‌نهاد و دل‌تنگی می‌نمود. هنگامی‌که کودک داخل گهواره بی‌تابی می‌کرد، مادر دل‌تنگی‌ها و اندوه و نامرادی‌های خود را با اشعار و ابیاتی زمزمه می‌نمود. این آواها و لحن‌ها سبب پیدایش گوشه‌هایی در موسیقی گیلان به نام «گاره‌سری» (گهواره سرخوانی) و یا هَلوُنَه‌گردانی (ننو گردانی) شده است. به مرد کشاورزی که شب از مزرعه برنج حفاظت می‌نمود، «شُوپا» (شب‌پا) می‌گفتند. تولید و کار کشاورزیِ شوپا با کار روزانه و تنهایی زن شالی‌کار و لالایی‌های او ارتباط ناگسستنی دارد. «شب‌پا» شب‌ها بر کومه‌ای به نام «بیجار کُتام» نگهبانی می‌داد. نیما یوشیج، در شعر «کار شب‌پا» رنج و اندوه زن و مرد شالی‌کار را خیلی خوب به تصویر کشیده است: ماه می‌تابد رود است آرام/ بر سر شاخه اوجا [گونه‏ای نارون]، تیرنگ [گونه‏ای پرنده‌ی بومی]/ دم بیاویخته در خواب/ فروریخته، ولی در آیش/ کار شب‌پا نه هنوز است تمام. (عباسی) ضرباهنگ گاره‌سری بسیار آرام و حزن‌انگیز است. مادر پس از انجام کارهای روزانه و فارغ از روزمرگی‌هایش، اکنون بر سر گهواره‌ی کودک می‌نشیند و چنین می‌خواند: لالایی کن لالایی بخواب جان ‌و دلم بچه جان آغوش من گهواره تست مادر برای تو بیدار است بخواب جان ‌و دلم بچه جان پدرت در حال کار شالیزار است برنج را سبز کند مثل همه‌ی سال‌ها یک دنیا غم دارد هیچ‌چیز برای خود ندارد برای تو برنج بیاورد یا لالا بخواب ای شالیزار دارم می‌آم مبادا خراب شوی پاهایم تا زانو توی گل‌ولای است روی کرت شالیزار دسته‌گلم بخوابه (فومنی) لالایی در مازندران لالالالا لالالالا وِچِه ماری کِمِ جانا لالالالا لالالالا لالالالا گل لیلا که دایی جان بوه پیدا لالالالا لیلای گلم لالالالا لالالالا بچه‌داری می‌کنم جانم لالالالا لالالالا دایی جانت کی پیدا می‌شود لالا گِمِه تِرِ خو بَیره تِه دشِمنون تو بیره لالایی می‌گویم تا ترا خواب بگیرد دشمنانت تب کنند بیمار شوند لالایی مشهد لالا لالا که خوابت بود شیر مادر حلالت بود شیر مادر و شیر میش که هر دو سازگارت بود لالا لالا گل نارم ز غم‌های تو بیمارم تو را دارم چه غم دارم هزار شکرش به‌جا آرم لالایی بوشهر لالا لالا گل زیره بوت رفته زن بگیره دِیت آروم نمی‌گیره دِیت و غصه می‌میره مو لالات ایکُنم تا مه بشینه الهی هیچ دی داغ بچش نبینه (لیراوی) لالایی مادران مهابادی سرگردان کوی پیران شدم شاید در کویت آرام بگیرم گهواره‌ات را می‌کشم به آغوش می‌کشم به کول به کوه به زیر سایه گردو زیر سایه خرما لالا لالا گهواره بندت را می‌خرم از چیت چل نمره‌ی بغداد فرزندم لالا کودکم لالا همه چیز و کسم! یا گردنت زخمه از بند ظالم سر بذار رو پام دردت بمالم لالایت کنم از دل و از جون فرزندم تنها شب به دشت نمون لالایی مردم سر زبانیه لالایی مادر از نهانیه لالایت کنم از دل و از جون خوابت بگیره تا به خروس‌خوون… نغمه‌ی ناز و نوازش مادران نقده‌ای حنا گل بام تو مخمل جامه‌دان تو صندل چوب دست تو سابلاغ جای اسب تو تهران سرای زندگیت دایه‌ات فدای زندگی‌ت نغمه‌ی ناز و نوازش مادران بوکانی اگه زنده بمونم هفت تا زنت بستونم یکی دخت پادشا یکی دخت نانوا یکی منزل‌دار باشه یکی دایم فکر کار باشه یکی با مال‌اندوزی بیاره رزق و روزی یکی باشه تردینه نازک مثل آیینه یکی توی آشپزخونه بپزه آش خونه نغمه‌ی ناز و نوازش مادران سنندجی دردت افتد به‌جانم به دور از دیدگانم بذار چشمات بمونن تا زوایا را بخونن بلات به جون گاوم نگاتُ من بکاوم بلات به جون بزم اون و برات بپزم… نغمه‌ی ناز و نوازش مادران مریوانی هرکس نمونه داره خدا براش بذاره فداش بشم همیشه گردن گلاب و شیشه دماغ کودکم کشمش طوطی بشم بگازمش کوتول اومد کوتول رفت بوش به عنبر می‌رفت نغمه‌ی ناز و نوازش مادران دیواندره‌ای درد و بلات به جونم شب بغلت بمونم بیارش تا بدونم اسم این مهربونم نازنین و مامانه گلم اهل گیلانه قشنگ و ریزه‌میزه دخترم اهل تبریزه خوشگل و خوش‌زبونه دخترم از تهرونه منابع: ییری یسپک، ادبیات فولکلور ایران، ترجمه‌ی اخگری نکاتی در مورد ادبیات کودک، از نشریات شورای کتاب کودک ادبیات شفاهی خلق فولکلور، ازنظر مارکس، انگلس، لنین، گورکی و درباره دانش فولکلورشناسی صادق هدایت، فرهنگ عامیانه مردم ایران سید علی میر نیا، فرهنگ مردم (فولکلور ایران) هنر چیست، تولستوی، ترجمه کاوه دهگان تاریخ شناخت کودک و ادبیات جهان، صمد بهرنگی سهیلا زینلی، ادبیات عامه و نگاهی به لالایی‌های آذربایجان راضیه رستمی و زهرا ریاحی‌زمین، گونه شناسی تحلیلی اشعار عامه‌ی استان بوشهر سید جواد رسولی، انواع ترانه‌های کودکان محمود شاهوردی و مریم خلیلی جهانتیغ، خوش‌نوایی و گوش نوایی در «آییکه» (لالایی‌های سیستان) سید احمد پارسا، شهربانو حسین پناهی، تحلیل و بررسی لالایی‌های بیداری حسین کیانی و سعیده حسن‌شاهی، بررسی تطبیقی و درون‌مایه‌ی لالایی‌های فارسی و عربی محمد فیروزی مقدم و مهیار علوی، کودکان، بلاغت زیباشناسی و معنا گریزی «هیچانه‌ها» احمد رمضانی، تحلیلی نقش‌گرا از لالایی‌های زبان فارسی منیژه پورنعمت رودسری، ترانه‌های نوازش کودک: ناز آواهای مادران و زنان ارسلام میرزایی و محمدهادی فلاحی، جایگاه زنان در ادبیات شفاهی قشقایی مریم بهمنی جاهستانی، جایگاه قصه‌های عامیانه در ادبیات شفاهی هرمزگان محمد اسماعیل دهقان طزرجانی و دکتر حسن ذوالفقاری، سبک زنانه در متون لالایی محمدرضا نجاریان و کبری ظریفیان، شروه، قهس و لالایی‌های کهگیلویه و بویر احمد دکتر نسرین کریم‌پور و فرشته آلبانی، بررسی مؤلفه‌های زبانی شعر کودک در ترانه‌های کودکانه لالایی‌های تالشی جنوبی منیژه پورنعمت رودسری، تعلیمی و غنایی لالایی‌های استان بوشهر مهلاسادات حسینی صابر، مریم جلالی، زهرا سید یزدی، بازتاب اوضاع اجتماعی در لالایی‌های عصر حاضر اصغر عسگری خانقاه، رویا پورتقی، مطالعه فرهنگ لالایی، شعر و ضرب‌المثل در گویش لر با تأکید بر نشانه‌های تفکیک جنسیت ابراهیم شکور زاده، لالایی‌های محلی خراسان امید وحدانی فر، زهرا داوری، موتیف‌ها در لالایی‌های سبزواری فتیحه فتحی، رضا اسماعیلی، شاپور بهبهان، نقش ادبیات شفاهی کهن در ساخت هویت فرهنگی کودکان درباره نویسنده: علی انصاری، نویسنده این مقاله، شاعر و ترانه‌سرای ساکن تورنتو است. لالالالا کنم ایواره وختی للوته بونم، شاخ درختی لالایی از زیباترین و لطیف‌ترین آوازهایی است که ریشه در کهن‌ترین تفکرات و احساسات مردم ایران‌زمین دارد. در بررسی موسیقیهای فولکور نقاط مختلف ایران کهن،لالایی را می‌توان به عنوان یک بخش مشترک در میان آنها بازشناسی کرد،لالایی،پیوسته روشنگر پیوند ژرف و‌ آسمانی مادر و فرزند بوده است. بینشوران کهن،مادر را زهدان بارگاه آفرینش در زایمان کارگاه هستی می‌دانند و او را تجلی‌گاه هزار و یک نام خدا می‌شناسند و فروغانی گوهر عشق را در آئینه‌داریهای مهر ناب او می‌جویند. مادر،نقطة کانون آفتاب مهر هستی است و فرزند بزرگ‌ترین تجلی‌گاه هستی‌مداریها،هستی‌پردازی ها و مهربانیهای اوست. از این دیدگاه و در باوری به حقیقت،تواناییهای نهادی مادر و پیوند زندگانی‌سازش با فرزند،آفریدگاری و پروردگاری و سازندگاریهای بیکران او را به خوبی می‌توان در جلوه‌گاه لالایی یافت.زمزمه‌های لالایی، جلوه‌گر هستی‌پردازیهای مادر در آرامش نهاد فرزند است. او در سکوت و تنهایی،در خلوتگه سپنتایی خویش با جگرگوشه‌اش، به دستاویز نوایی که از سر جان برمی‌خیزد و بر آئینه نهاد فرزند و گوش جان او حکم دم مسیحایی را دارد، گاه در چهر مهربانیها و دلسوزیها و غمخواریها، گاه در چهر آرزوهایی که فرزند را آئینه آن می‌داند و گاه در چهر بازگوی تاریخ و فرهنگ نیاکان او،چامه‌هایی را بر جان و روان و هستی‌اش،زمزمه ‌ساز زندگانی راستین می‌سازد.هرچند این دم مسیحایی به باد فراموشی سپرده شده لیکن باز میتوان در میان اقوام کهن ایرانی آنها را جستجو کرد و شنید.بدین سان در ادامه نوشتار مروری بر لالایی های این دیار کهن داریم. ۱:لالایی که مادر آرزو میکند : لالالالا که لالات می کنم من نگا (=نگاه ) بر قدوبالات می کنم من لالالالا که لالات بی بلا باد نگهدار شب و روزت خدا باد! لالاییت می کنم خوابت نمیاد بزرگت کردم و یادت نمیاد بزرگت کردم و تا زنده باشی غلام حضرت معصومه باشی 2. لالایی هایی که مادر آرزو می کند، کودکش بزرگ شود، به ملا برود، و با سواد شود : لالالالا عزیز ترمه پوشم کجا بردی کلید عقل و هوشم لالالالا که لالات بی بلا باد خودت ملا، قلمدونت طلا باد ! لالالالا عزیز الله قلم دس (= دست) گیر، برو ملا بخوون جزو کلام الله 3. لالایی هایی که مادر آرزو می کند کودکش به ثمر برسد : لای لای دییم یاتونجه گؤ زلرم آی باتونچه (= لالایی می گویم تا به خواب روی ادامه می دهم تا ماه فرو رود) سانه رم الدوز لری سن حاصله یتوننچه (= و ستاره ها را می شمارم تا تو بزرگ شوی و به ثمر برسی) 4. لالایی هایی که مادر در آنها به کودک می گوید که با وجود او دیگر بی کس و تنها نیست : الا لا لا تو را دارم چرا از بی کسی نالم ؟ الا لالا زر در گوش ببر بازار مرا بفروش به یک من آرد و سی سیر گوش (= گوشت) لالالالاگل آلاله رنگم لالالالا رفیق روز تنگم لالالالا کنم، خووت کنم مو علی بووم و بیارت کنم مو (= خوابت کنم من) (= علی گویم و بیدارت کنم من) 5. لالایی هایی که مادر آرزو می کند کودکش - چه دختر و چه پسر - بزرگ شود و همسر بگیرد و او عروسی اش را ببیند : لایلاسی درین بالا یو خو سو شیرین بالا (= کودک نازم که لالایت سنگین است خوابت شیرین است) تانریدان عهد یم بودو تو یو نو گؤ روم بالا (= با خدا عهد کرده ام که عروسی تو را ببینم) قیزیم بویوک اولرسن بیرگون اره گیدرسن (= دخترم روزی بزرگ خواهی شد به خانه ی شوهر خواهی رفت) الله خوشبخت ایله سین بیرگون ننه ایله سین (خدا تو را خوشبخت کند ! که روزی مادر خواهی شد) گاه در این دسته از لالایی ها رگه هایی از حسرت و رشک ورزی به چشم می خورد : گل سرخ منی زنده بمونی ز عشقت می کنم من باغبونی تو که تا غنچه ای بویی نداری همین که گل شدی از دیگرونی 6. لالایی هایی که مادر آرزو می کند هنگامی که کودکش بزرگ شد قدرشناس زحمات او باشد : لای لای د یم آد یوه تاری یتسون داد یوه (=لالایی گفتم به نام تو خداوند یاور و داد رس تو باشد) بویو ک اولسان بیرگون سن منی سالگین یاد یوه (روزی که بزرگ شدی زحمات مرا به یاد آوری) اما خود پیشاپیش می داند که کودک فراموش خواهد کرد : لالاییت می کنم با دس (= دست) پیری که دسّ مادر پیرت بگیری لالاییت می کنم خوابت نمیاد بزرگت می کنم یادت نمیاد 7. لالایی هایی که مادر در آنها از نحسی کودک و از اینکه چرا نمی خوابد گلایه می کند. این لالایی ها گاه لحنی ملامت بار و گاه عصبی و گاه طنز آمیز دارد : لالالالا گلم باشی تو درمون دلم باشی بمونی مونسم باشی بخوابی از سرم واشی لالالالا گل پسته شدم از گریه هات خسته ... لالالالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره ؟ به حق سوره ی یاسین بیا یه خو تو را گیره (= بیاید خواب و تو را فرا گیره) گاهی در این دسته از لالایی ها، مادر پای «لولو» را هم به میان می کشد و از او کمک می گیرد. روانشناسی این دسته از لالایی ها بسیار جالب است، چون مادر با شگردی که به کار می گیرد، لولو را از بچه می ترساند، نه بچه را از لولو ! و در ضمن یک اعتماد به نفس لفظی هم به کودک می دهد. مثلا می گوید : « لولو برو ! بچه ی ما خوب است. می خوابد.» یا « تو از جان این بچه چه می خواهی ؟ این بچه پدر دارد و دو شمشیر بر کمر دارد.» و خلاصه چنین است و چنان : لالالالالالالایی برو لولوی صحرایی برو لولو سیاهی تو برو سگ، بی حیایی تو که رود من پدر داره دوخنجر بر کمر داره دو خنجر بر کمر هچّی دو قرآن در بغل داره برو لولوی صحرایی تو از بچه چه می خواهی ؟ که این بچه پدر داره که خنجر بر کمر داره لالالالا گل چایی لولو ! از ما چه می خواهی؟ که این بچه پدر داره که خنجر بر کار داره برو لولوی صحرایی تو از روُدم چه می خواهی؟ که رود من پدر داره کلام الله به بر داره 8. در دسته ی دیگری از لالایی ها مادر افزون بر آنکه کودک را با کلام ناز و نوازش می کند، لالایی را به نام او مُهر می زند : لالالالا گلم باشی انیس و مونسم باشی بیارین تشت و آفتابه بشورین روی شهزاده که شاهزاده خداداده همون اسمش خداداده نمونه ی دیگر، ترجمه ی یک لالایی ترکمنی : اسم پسر من آمان است کوه های بلند را مه فرا می گیرد انگشتری یارش همیشه در انگشتش است بچه ی من داماد می شود در هر دستش یک انار نگه می دارد وقتی که در جشن ها می گردد دختر ها به او چشم می دوزند ... 9. دسته ای از لالایی ها واگویه ی داستان کوتاهی است، از این رو طولانی تر از یک لالایی کوتاه چهار خطی است : لالالالا گل نسری (= نسرین) / کوچه م (به کوچه ام) کـَردی درو بسّی (= بستی) / منم رفتم به خاک بازی / دو تا هندو مرا دیدن / مرا بردن به هندسون / به سد نازی بزرگم کرد / به سد عشقی عروسم کرد / پسر دارم ملک جمشید / دختر دارم ملک خورشید / ملک جمشید به شکاره / ملک خورشید به گهواره / به گهواره ش سه مرواری (مروارید) / کمربندی طلا کاری / بیا دایه، برو دایه / بیار این تشت و آفتابه / بشور این روی مهپاره / که مهپاره خداداده گاهی این لالایی های داستان گونه ای، زمینه ی مذهبی دارند : لالالالا - ی - لالایی / شبی رفتم به دریایی / درآوردم سه تا ماهی / یکی اکبر، یکی اصغر / یکی داماد پیغمبر / که پیغمبر دعا می کرد / علی ذکر خدا می کرد / علی کنده در خیبر / به حکم خالق اکبر 10. بسیاری از لالایی ها از نظر جامعه شناسی ارزشی ویژه دارند. مثلا در بیشتر لالایی ها مادر ضمن نوازش کودک و مانند کردن او به همه ی گل ها - حتا گل قالی !- به این اشاره دارد که پدر کودک بیرون از خانه است : لالالالا گل قالی بابات رفته که جاش خالی لالالالا گل زیره بابات رفته زنی گیره لالالالا گل نازی بابات رفته به سربازی لالالالا گل نعنا بابات رفته شدم تنها لالالالا گل پسته بابات رفته کمر بسته لالالالا گل خاشخاش بابات رفته خدا همراش لالالالا گل پسته بابات بار سفر بسته لالالالا گل کیشمیش بابات رفته مکن تشویش یا در این لالایی که مادر شادمانی خود را از آمدن مرد خانه به کودک ابلاغ می کند : لالالا گل سوسن بابات اومد چش ام (= چشمم) روشن این لالایی ها افزون بر آن که به پیوندهای عاطفی میان زن و شوهر اشاره می کنند، نشانگر بافت خانوادگی و چگونگی وظایف پدر و مادر در آن زمان ها هم هستند؛ اینکه پدر برای فراهم آوردن هزینه ی زندگی باید بیرون از خانه باشد و مادر مسوول امور داخل خانه و به ثمر رساندن کودکان است. 11. بعضی از لالایی ها - بی آنکه عمدی در آن به کار رفته باشد - اشاره ی واضح به روابط بازرگانی دوره ی خود دارد : لالا لالا ملوس ململ که گهوارت چوب صندل لحافت چیت هندستون که بالشتت پَر سیستون لالا ای باد تابستون نظر کن سوی هندستون بگو بابا عزیز من برای رودم کتون (= کتان) بستون 12. بعضی از لالایی ها به موقعیت جغرافیایی شهر و خانه ی کودک اشاره می کند. مانند لالایی زیر از اورازان که نکته ای فلسفی را نیز در خود پنهان دارد و مادر ضمن خواندن آن به کودک هشدار می دهد که عمر به شتاب آب روان می گذرد : بکن لالا ، بکن جون دل مو (= من) شمال باغ ملا، منزل مو شمال باغ ملا نخلسونن(= نخلستان است) که عمر آدمی آب روو نن (= روان است) 13. در بعضی از لالایی ها که از مفهوم عمیق و زیبایی سرشارند، مادر آنگونه با کودک گهواره ای خود درد دل می کند و از غم ها و نگرانی های خود به او می گوید که انگار با یک آدم بزرگ روبروست. مانند لالایی زیر که نشانگر آن است که پدر مرده و فرزند روی دست مادر مانده. در این لالایی مادر از اندوه این عشق از دست رفته و از تنهایی ناگزیرش برای کودک شِکوه می کند. این لالایی با تمامی لطافتی که دارد بیانگر یک زندگی به بن بست رسیده است : گلم از دس (= دست) برفت و خار مونده به من جبر و جفا بسیار مونده به دستم مونده طفل شیرخواری مرا این یادگار از یار مونده ... یا این لالایی دیگر که از بی وفایی ها و تنگناها حکایت دارد : لالالالا عزیزم ، کبک مستم میون (= میان) هرچه بود دل بر تو بستم لالالالا که بابات رفته اما من بیچاره پابند تو هستم ... 14. بسیاری از لالایی های کردی، بلوچی، آذری و دیگر نقاط ایران به سبب گویش محلی خود نگهدارنده ی زبان سرزمین خود هستند و واژگان و اصطلاحاتی که در آنها به کار رفته قابل درنگ است. این لالایی ها اگر با گویش خود خوانده شوند حال و هوای پر شوری به دست می دهند و برگردان آنها نیز تا حد گیج کننده ای زیباست از قبیل این لالایی بلوچی که تکرار ترجیع بند «... در خواب خوش فرو روی» آن را دلنشین تر می کند : لولی لول دیان لعل ءَ را (من فرزند همانند) لعل خود را لالایی می دهم لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار آرزو دارم ، و (او هنوز) کودک است لولی لول دیان تراوشین واب تو را لالایی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی وشّین واب منی دراهین جان خواب خوش (ببینی و) جان سالم من (فدای تو باد !) ای همه ی وجودم لولی لول دیان تراوشین واب تو را لالایی می دهم (تا) در خواب خوش فرو روی لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار آرزو دارم، و (او هنوز) کودک است دردپین شکر گال ءَ را (لعل من) دهان دُر گونه دارد و سخنانی شکر وار دارد لکّ مراد کسان سالءَ را (چون برای او) صدها هزار آرزو دارم، و (او هنوز) کودک است وش بواین ز باد مالءَ را (لعل من) مثل زباد بوی خوش می دهد بچّ گون خدایی دادان فرزندم هدیه ی خداوند است من اچ خالقءَ لولو کون و من از خداوند تنها خواهان اوهستم ... یا ترجمه ی این لالایی بسیار زیبای ترکی که معنایش درنگ می طلبد : از سر و صدای لالایی من مردم از خانه ها گریزانند هر روز یک آجر می افتد از سرای عمر من سوزنم شعاع خورشید و نَخَم رشته ی بارون از حریر صبح روشن می دوزم پیرهن الوون واسه تو بچه ی شیطون لالالالا لالالالا پیشونیت آینه ی روشن دوتا چشمات، دو تا شمعدون بسه مهتاب تو ایوون دیگه چشمات و بخو ابون لالالالا لالالالا شعر قدیمی دلم می خوا بگم شعر قدیمی اَ چوپونی و اَ کار زعیمی جوونای قدیمی شاخ شمشاد سبیلاشون نبید هشوَخ پرِ باد وَ پاشون بید تُمون، وصله داری اَ هِشکی هم نداشتن ننگ و عاری وَ پاشون جفت گیوه طاق سال بید نداشتن پول اگر داشتن حلال بید به جای لفظ مامان بید ننو به آبجی هر کسی می گفت دادو برادر اون زمونا بید کاکا به جا بابا بزرگا بید باشا لالایی‌های ایرانی، ترانه‌هایی عامیانه و سروده‌هایی مادرانه هستند که مادران در گوش جان فرزندانشان خوانده‌اند[۱] تا آن‌ها را به آرامش و خوابی راحت دعوت کنند.[۲] مضامینی که در لالایی‌ها نهفته‌اند، آنچنان با شرایط عاطفی مادر و تأثیرات محیط بر روحیهٔ او در ارتباط‌اند که گاه لالایی‌ها را می‌توان بازگوکننده گله‌گذاری‌ها و شکایت‌های مادرانه از مشقت‌های تحمیلی روزگار و تلخ‌کامی‌ها و ناکامی‌های زندگی یا حتی ابراز ناراحتی از جور همسالان نسبت به فرزندان دانست و گاه به عنوان ابزاری برای آشنا ساختن کودک با زندگی و محیط پیرامون در نظر گرفت.[۲] لالایی‌های ایرانی بخشی از فرهنگ شفاهی است. لالایی به صورت سنتی در تمام فرهنگ‌ها و ملل رواج داشته برگرفته از باورها، احساسات و شرایط سیاسی و اجتماعی … هر دوره و زمان سال‌های سال مادران در گوش فرزندان زمزمه کرده‌اند؛ از دردها، آرزوها، غصه‌ها، بیم‌ها و امیدها. نوزادان شنیدن صدای والدین به صورت ملایم و آرام را دوست دارند. صدای نرم و لطیف در کنار ملودی ریتم‌دار حس آرامش به کودکان می‌دهد.[۳] لالایی‌ها یکی از داشته‌های گران‌بهاست که به‌دلیل نادیده‌انگاشته شدن از سوی والدین به‌ویژه مادران، در معرض فراموشی و حذف از زیست کودکان قرار گرفته است. این در حالی است که لالایی مهم‌ترین ژانر زنانه در ادبیات منظوم عامه شناخته می‌شود که زبان و تفکرات مادرانه در آن تجلی یافته است.[۴] هدف از خواندن لالایی هدف از خواندن لالایی، آرامش دادن به کودک است تا راحت تر و زودتر بخوابد. به خاطر همین لالایی‌ها ساختاری ساده و تکراری دارد. چیزی که لالایی را خاص و شگفت‌انگیز می‌کند ماهیت اشتراکی آن است. آوایی که در همه فرهنگ‌ها از همان دوران باستان بوده است. با همه این اشتراکات، ریشه لالایی مشخص نیست اما وجود واژه‌های مشابه در زبان‌های دیگر مثل «لالابای» (Lullaby) در زبان انگلیسی، «لالاره» در زبان لاتین، «لولن» در زبان آلمانی، و «لولا» در زبان سوییسی می‌تواند دلیلی باشد بر ریشه یکسان تاریخی این کلمات.[۳] راوی در لالایی ایرانی برای بررسی نقش و جایگاه راوی در یک روایت داستانی باید به سه عامل زیر توجه کرد: 1. شخص (اول شخص یا سوم شخص) 2. حالت (شیوهٔ روایت) که چگونگی عرضهٔ شخصیت‌هاست و این‌که راوی در بیرون داستان است یا یکی از شخصیت‌هاست. 3. بعد (دیدگاه): یعنی جایگاه راوی، حضور و عدم حضور او، نگاه درونی یا بیرونی و فاصلهٔ او از وقایع. در لالایی‌های ایرانی راوی که همان مادر یعنی اول شخص است. ضمیر شخصی «من/م» در بیشتر لالایی‌ها دیده می‌شود.[۵] لایه‌های فرهنگی لالایی ایرانی ادبیات شفاهی بخش مهم و گسترده‌ای از «فرهنگ مردم» و «لالایی‌ها» یکی از غنی‌ترین ابعاد فرهنگ معنوی و جوامع به حساب می‌آیند و همچون آیینه ای هستند که تحولات اجتماعی، سبک و شیوه زندگی مردم، آمال و آرزوهای مادران یک سرزمین را در آن‌ها می‌توان نظاره کرد.[۶] در سال‌های پس از دوره مشروطه، لالایی در مقاصد سیاسی و در جهت خدمت به محرومان و بیان دردها و مشکلات اجتماعی به کار رفت و لالایی سیاسی پدید آمد، که آغازگر آن نسیم شمال بود با سرودن: «بخواب ای دختر زیبا / بالام لای لای لالای لای لای _ میان محمل زیبا / … / بخواب ای طفل نوخیزم / نهال فصل پاییزم / ز چشمم خون همی ریزم …» پس از آن نیز دهخدا در لالایی «خاک به سرم بچه به هوش اومده / بخواب ننه یه سر و دو گوش اومده» به انتقاد زیرکانه از حکومت و اختناق حاکم پرداخت. احمد شاملو نیز لالایی معروفی سروده است[۷] که بند نخست آن چنین است: «لالالای لای گل پونه / لالای لای / بابات رفته دلم خونه / لالای لای / بابات امشت نمی‌آید / لالای لای / گرفتن بردنش شاید / لالای لای / بخواب آروم چراغ من / لالای لای / گل شب‌بوی باغ من / لالای لای / بابات شب رفته از خونه / لالای لای / که خورشید و بجنبونه / لالای لای.»[۸] گونه دیگر لالایی، لالایی مذهبی است که معمولاً در مراسم عزاداری، شبیه‌خوانی و سینه‌زنی و برای برانگیختن احساسات مذهبی مردم خوانده می‌شود؛ مثلاً در نوحه‌ای که برای علی‌اصغر شیرخوار از زبان رباب مادرش گفته‌اند: «لالایی لایی از سفر برگشته رودم _ شیر از پستان مادر خورده رودم …»[۸] گوناگونی لالایی‌های ایرانی در مناطق مختلف ایران، گوناگونی موسیقی، کلام، نوع صدا و تحریر، مقام‌ها و فراز و فرودها در لالایی‌ها در نتیجه گوناگونی آب و هوا است. برای نمونه، در مناطق کوهستانی یا عشایر مرزنشین، لالایی جنبه حماسی دارد؛ مثلاً در کردستان بچه را به شکار و سوارکاری تشویق می‌کنند تا پهلوان و قوی بشود: «من می‌خوام سوار اسب بشی، آهو شکار کنی…» یا «بغداد مثل یک لیمو در دست توست یعنی قدرت داری». اما در مناطق کویری سرسبز نیستند و مردم، زندگی آرام‌تری دارند صحبت از گل و گیاه در لالایی برای آنها مهم هست. اما درونمایه همه این لالایی‌ها دعا و بیان دوستی مادر به فرزند است.[۹] نمونه‌هایی از لالایی‌های ایرانی • خداونداخداوندِ جَهُونی • خداونداتو یار بیکَسونی • خداوندا طَمَح دارُم به هِمت • طَمَح دارُم بَریتُم سُوی جنت • طمَح دارُم گناهانُم ببخشید • به زیرِعَلَم سُزِ محمد[۱۰] • لالالالالالالایی برو لولوی صحرایی • برو لولو سیاهی • رود من پدر داره • دوخنجر بر کمر داره • دو خنجر بر کمر هچّی • دو قرآن در بغل داره • برو لولوی صحرایی • تو از بچه چه می‌خواهی؟ • که این بچه پدر داره • که خنجر بر کمر داره • لالالالا گل چایی • لولو! از ما چه می‌خواهی؟ • که این بچه پدر داره • که خنجر بر کار داره • برو لولوی صحرایی • تو از روُدم چه می‌خواهی؟ • که رود من پدر داره • کلام‌الله به بر داره[۱۱] جستارهای وابسته • لالایی • گنجشک لالا منابع 1. «لالایی‌ها؛ نخستین شعرهای نانوشته مادران». بی‌بی‌سی فارسی. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 2. «لالایی‌ها، سروده‌هایی مادرانه هستند». ایسنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 3. «بررسی لالایی در فرهنگ مردم ایران». مجله فرهنگی وبلایت. ۲۰۲۰-۰۴-۲۲. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 4. «لالایی؛ صندوقچهٔ رازها و آرزوهای مادران قدیم/ مضمون لالایی‌های امروزی تغییر کرده است». ایبنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 5. «ساختار روایت در لالایی‌های ایرانی | قصهٔ لالایی مادرانه - اطراف». دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 6. «لالایی در فرهنگ مردم ایران». 7. احمد شاملو. «لالایی». ش. ۱۲. مجله ایران. 8. «لایه‌های فرهنگی لالایی - امرداد». amordadnews. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 9. علی عطار (۲۱ دی ۱۳۸۸). «نگاهی به آلبوم لالایی‌های سیما بینا». بی‌بی‌سی فارسی. 10. «نَغمه‌های مادَرانه». خبرگزاری صدا و سیما. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. 11. «لالایی و اقوام کهن ایرانی». نمای ایران. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۴-۰۶. پیوند به بیرون • ویدئو: لالایی ایرانی در یک کلیسای سوئدی در یوتیوب رده: • لالایی‌ها • این صفحه آخرین‌بار در ۳ اوت ۲۰۲۵ ساعت ۰۲:۰۷ ویرایش شده است.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.