اجازه ویرایش برای همه اعضا

وزین

نویسه گردانی: WZYN
این واژه ی عربی، امروزه در پارسی به معنی مهم، با شخصیت، منش دار به کار می رود و کسی آن را به جای سنگین به کار نمی برد و تنها برای آدمیان به کار می رود. همتای پارسی این است: بیژال bižāl (بختیاری) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
وزین . [ وَ ] (ع ص ) دارای وزن . گران و باسنگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سنگین . (ناظم الاطباء). ثقیل . || بااهمیت . گرانقدر. (فرهنگ فا...
وزین . [ وَ ] (حرف ربط + حرف اضافه + صفت / ضمیر) وز این . مخفف و از این : وزین روی بنشست بهرام گردبزرگان لشکر برفتند و خرد.فردوسی .
وزین . [ وَزْ زی ] (ع اِ) مرغ آبی . (منتهی الارب ). بط. قاز. (ناظم الاطباء).
وزین . [ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نهرهاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز در 3 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ اهواز به حمیدیه . سکنه ٔآن 240 ت...
وضین . [ وَ ] (ع ص ) هر چیزی برهم چیده و دوتاکرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) نوار و تنگ هودج پهن که از دوال یا موی بافند، یا آن ...
وضین . [ وَ ] (اِخ ) ابن عطاء، مکنی به ابوکنانه . رجوع به ابوکنانة وضین و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 136 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.