زر ساوه
نویسه گردانی:
ZR SAWH
زر ساوه ؛ زر سرخ خرده باشد چون گاورسه. ( لغت فرس اسدی چ دبیرسیاقی ص 172 ) . براده و سونش طلا و نقره باشد و زر ریزه و خرده و شکسته را نیز گویند. ( برهان ) . زری که مانند ارزن خرد و سرخ رنگ باشد. ( فرهنگ فارسی معین ) . یعنی خورده زر که به سوهان کردن ریخته باشد، و زرگران سهاله گویند. ( فرهنگ رشیدی ) : چو زر ساوه چکان ایژک از او لیکن چو بنشستی شدی زر ساوه چون سیمین پشیزه غیبه جوشن. شهید بلخی ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . باد را کیمیای زر که داد که از او زر ساوه گشت گیا. فرخی ( بنقل لغت فرس ) . رجوع به ترکیب قبل شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.