اجازه ویرایش برای همه اعضا

متوسط

نویسه گردانی: MTWSṬ
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: میانه (دری) نیمگ nimag (پهلوی: nemag) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
متوسط. [ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (ع ص ) میانه . (واژه های نو فرهنگستان ایران ). در میان واقع شده و میانه . نه خوب و نه بد. و میانه گیرنده از چیزی...
حد متوسط. [ ح َدْ دِ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ حد وسط. درجه ٔ میانگین .
حشو متوسط. [ ح َ وِ م ُت َ وَس ْ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حشوی که بر زیبائی نیفزاید، و عیبی نیز وارد نسازد. شمس قیس آرد:گر خیره مرا زیر و...
جنس متوسط. [ ج ِ س ِ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) دیگر اجناس خارج از جنس سافل و جنس عالی یعنی جنس الاجناس ، جن...
فرس متوسط. [ ف ُ س ِ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (اِخ ) زبان پهلوی است .(یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فارسی میانه شود.
دریای متوسط. [ دَرْ ی ِ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (اِخ ) بحر متوسط. بحرالروم . دریای فلسطین . دریای بزرگ . (از قاموس کتاب مقدس ). دریای مدیترانه . و ر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.