اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غمازی

نویسه گردانی: ḠMAZY
غمازی . [ غ َم ْ ما ] (حامص ) وشایت . (مقدمة الادب زمخشری ). غماز بودن . سخن چینی . غمز. نمیمة. رجوع به غَمّاز شود :
چو مشک عشق توغماز من شد ای دل و جان
بدیع نبود از مشک و عشق غمازی .

سوزنی .


کسی چه عیب کند مشک را بغمازی ؟

ظهیر فاریابی .


از قمر اندوخته شب بازیی
وز سحر آموخته غمازیی .

نظامی .


نی مرااو تهمت دزدی نهد
نی مهارم را به غمازی دهد.

مولوی (مثنوی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
غمازی کردن . [ غ َم ْ ما ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعایت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). سخن چینی کردن . غَمز. اِمغال . (منتهی الارب ). رجوع به غَمز و غَ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.