مملوء
نویسه گردانی:
MMLWʼ
مملوء. [ م َ ] (ع ص ) پر کرده شده . || بیمار و رنجور از پری معده . || گرفتار زکام . (ناظم الاطباء). زکام زده . (منتهی الارب ) . زکام کرده . (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مملو. [ م َ ل ُوو ] ۞ (از ع ، ص ) پر کرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پر و پر کرده شده . ممتلی . لبالب . (از ناظم الاطباء). مشحون .انباشته ...