اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جاریة

نویسه گردانی: JARY
جاریة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث جاری . روان . رایجه . ساریه . نابعه . رونده . گذران . شونده . || کشتی . سفینه . ناو. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || ماری که از نوع افعی باشد. (اقرب الموارد). || نعمت خدا. (منتهی الارب ). || دختر خرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زن جوان . ج ، جاریات ، جَوار. (اقرب الموارد). ج ، جواری . دختری که بسن بلوغ نرسیده . من النساء من لم تبلغ الحلم . || کنیزک .(مهذب الاسماء). اَمه . وصیفه . داه . دده :
ما را دهی از طبع خوش ماهان خوش حوران کش
چون داد سالار حبش مر مصطفی را جاریه .

منوچهری .


زانکه پیراهن بدستش عاریه ست
چون بدست آن نخاسی جاریه ست
جاریه پیش نخاسی سرسری است
در کف او از برای مشتری است .

مولوی .


(منتهی الارب ). || شمس . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آفتاب . خور. مهر. خورشید. شارق . ذکاء. یوح . بیضاء. شرق . شر. لیو. غزاله . عجوز. مهات . تبیراء. الاهة. ابوقابوس . آف . چشمه . || آب روان . (غیاث اللغات ).
- انهار جاریه ؛ نهرهای روان .
- جاریة انسة ؛ دختر خوش نفس .
- جاریة بنات اللحم ؛ دختر فربه . جاریة مأرومة؛ دختر خردسال نیکو خلقت . (منتهی الارب ).
- جاریة موتنفةالشباب ؛ دختر خوش منظر بجوانی .
- سنت جاریة ؛ عادت و رسم رایج .
- سنن جاریه ؛ عادات متداول .
- صدقة جاریه ؛ آنکه متصل و پیوسته باشد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) جاریة بنی عدی ؛ یکی از آزادشدگان ابوبکر بود. و این جاریه را عمر پیش از آنکه به اسلام آید عذاب میکرد، ابوبکر وی راخرید ...
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت مالک بن حذیفةبن بدر الفزاریة است . در امتاع الاسماع ص 296 نام او آمده است .
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن اصرم کلبی اجداری از بنی عامربن عوف است . ابن ماکولا گفت : جاریةبن اصرم صحابی و در شمار بصریها است و ابونعیم گفت ...
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جابر عصری . ابن حجر آرد: رشاطی او را جزء وفد عبدقیس آورده است و ابن منده او را بنام جویریه عصری ذکر کرده و بگمان...
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن حُمَیْل بن شبةبن قرط اشجعی . طبری گفت : وی اسلام آورد و از اصحاب رسول اکرم (ص ) شد. ابن کلبی گفت : او جاریةبن حم...
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن زید... ابن کلبی آرد: او صحابی است و در جنگ صفین با علی بود. (الاصابة ج 1 ص 227).
جاریة. [ی َ ] (اِخ ) ابن ظفر یمامی یا یمانی حنفی ، مکنی به ابونمران . ابن حبان گفت او را صحبتی است . و از دهثم بن قران روایت کند و جز از طر...
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عامربن مجمعبن العطاف ۞ . او یک تن از کسانی است که در بناء مسجد الضرار شرکت داشت . (امتاع الاسماع ص 482).
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ اشجعی . هم سوگند بنی سلمة و از انصار است . ابن فتحون او را استدراک کرده و از سیف بن عمر آرد که در روز یرموک با...
جاریة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن قدامةبن مالک بن زهیربن حصن بن رزاح بن سعدبن بحیرةبن ربیعةبن کعب بن سعدبن زیدمناةبن تمیم تمیی سعدی . او را عم ا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.