اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چلو

نویسه گردانی: CLW
چلو. [ چ ِ / چ ُ ل َ / لُو ] (اِ) چلاو. (ناظم الاطباء). خشکه برنج . غذایی که از برنج سازند و با خورشها خورند. در تداول عامه ، خوراکی است که از برنج خالص با روغن یاکره پزند و آن را با کباب یا خورش دیگر خورند. مطبوخ برنج بدون آنکه با چیزهایی از قبیل ماش و عدس و رشته و نظایر اینها مخلوط باشد. و رجوع به چلاو و چلوکباب و چلوکبابی و چلوی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
چلو. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از قلاع بجنورد است که درکنار رودخانه ٔ سیم بار واقع شده و زراعتش از آب این رودخانه مشروب ...
چلو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زراس شهرستان اهواز که در 42 هزارگزی خاور قلعه زراس واقع است . جلگه و گرمسیر است و 350 تن...
چلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دهو بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 12 هزارگزی باختر میناب و 4 هزارگزی باختر راه مالرو سیریک به مین...
چلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوَشک بخش بافت شهرستان سیرجان که در 85 هزارگزی جنوب خاور بافت بر سر راه فرعی بافت به ا...
چلو. [ چ ِ ل ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهر کرد که در 30 هزارگزی شمال باختر اردل واقع است . کوهستانی و معتدل و دارای...
چلو. ("چ" با آوای زیر، "و" با آوای پیش)، (ا)، (زبان مازنی)، چاه.
آب چلو. [ چ ِ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) آبی که برنج در آن جوشیده باشد و آن را آبریس و آشام و آشاب نیز گویند.
پی چلو. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بلده ٔ کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر. کوهستانی ، سردسیر،دارای 160 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ مح...
یک غذای بسیار رایج ایرانی که از همراهی برنج چلویی با خورش قیمه شکل می گیرد٠
گونه ای خوراک ایرانی که ترکیبی است از برنج چلویی و خورش بادمجان (خورش بادمجان ترکیبی است از بادمجان سرخ شده، گوشت، پیاز داغ، لپه و گوجه فرنگی یا رب آن...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.