سیاری
نویسه گردانی:
SYARY
سیاری . [ س َی ْ یا ] (اِخ ) شیخ ابوالعباس بن القاسم بن المهدی السیاری رحمةاﷲتعالی . دخترزاده ٔ احمد سیار است و از اهل مرو و شاگرد ابوبکر واسطی است و عالم به حقایق احوال و فقیه وحدیث بسیار داشت . و از برکات صحبت واسطی بدرجه ای رسید که امام صنفی از متصوفه شد. قبر وی در مرو است و مردم برای حاجت بدانجا شدندی و کفایت مهمات طلبیدندی . (از طرایق الحقائق معصوم علیشاه چ محجوب ص 522).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
خفته سیاری . [ خ ُ ت َ / ت ِ س َی ْ یا ] (حامص مرکب ) عمل خفته سیار. خفته روی . (یادداشت بخط مؤلف ). || بیماریی است که بر اثر آن بیمار در خو...
کاتب سیاری . [ ت ِ ب ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سیاربن عبداﷲ کاتب بصری مکنی به ابوعبداﷲ، در زمان حضرت امام حسن عسکری (ع ) متوفی ...
صیعری . [ ص َ ع َ ری ی ] (ع ص ) احمر صیعری ؛ سخت سرخ . (منتهی الارب ). قانی .- سنام صیعری ؛ کوهان بزرگ . (منتهی الارب ).