مطار. [ م َ] (ع مص ) پریدن . (غیاث ) (ناظم الاطباء)
: صد هزاران سال بودم در مطار
همچو ذرات هوا بی اختیار.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 355).
|| (اِ) جای پریدن . (غیاث ). محل پریدن . (ناظم الاطباء)
: تا شما بی من شبی خفاش وار
پرزنان پرید گرد این مطار.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 362).
سوی خود کن این خفاشان را مطار
زین خفاشیشان بخر ای مستجار.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 402).
کآنچه می کاری نروید غیر خار
و این طرف پری نیابی زو مطار.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 407).
وای اگر برعکس بودی این مطار
۞ پیش تو گلزار و پیش خویش خار.
مولوی .
|| در تداول عرب زبانان معاصر به معنی فرودگاه است .