اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وجاء

نویسه گردانی: WJAʼ
وجاء. [ وِ ] (ع مص ) رگهای خایه ٔ گشن بکوفتن . (تاج المصادر بیهقی ). اخته کردن تکه را به کوفتن خایه ٔ وی میان دو سنگ یا بریزه کردن خایه ٔ وی با سنگ چندانکه پراکنده گردد. (ناظم الاطباء). نوعی از خصی کردن و در حدیث است : علیکم بالباءة فمن لم یستطع فعلیه بالصوم فانه له وجاء. (منتهی الارب ). || (اِمص ) اسم است زدن به دست یا به کارد را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ)جامه دان . پشتواره ٔ جامه . (منتهی الارب ). جامه دان و پشتواره ٔ جامه . (ناظم الاطباء). ج ، اوجیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || واحد اوجیه به معنی عکوم صغار. (المنجد) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
وجاء. [ وَ ] (ع ص ) (ماء...) آب بی خیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آب بد بی خیر. (ناظم الاطباء). رجوع به وجا شود.
وجا. [ وَ ] (ع اِ) ترس و اندوه . (غیاث اللغات ) : بعد از آن گفتند ای بابای ماشاه پیغامی فرستاد از وجا. مولوی .تا نباشد هیچ محسن بی وجاتا نما...
وجا. [ وِ ] (ع مص ) خصی کردن . || کشتن . (غیاث اللغات ). رجوع به وِجاء شود.
وجع. [ وَ ج َ ] (ع اِمص ) رنجوری و دردمندی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بیماری . (اقرب الموارد). || (اِ) درد. (اقرب الموارد)(بحر الجواهر) ...
وجع. [ وَ ج ِ ] (ع ص ) رنجور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دردمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). صاحب و...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.