اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آروند

نویسه گردانی: ʼARWND
آروند. [ وَ ] (اِ) اَرْوَند. اورند. شأن و شوکت و فر و شکوه . (برهان ). رجوع به اورند و اورنگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
اروند. [ اَ وَ ] (ص ) در اوستا ائورونت ۞ بمعنی تند و تیز و چالاک و توانا و دلیر و پهلوان است و در آبان یشت بند 131 و غیره آمده و در تفسیرپه...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) (رود...) دجله . (فرهنگ اسدی ) (سروری ) (اوبهی ). دَگله . دجله ٔ بغداد. (برهان ) (جهانگیری ). اراوند. (تحفةالسعادة) (برهان جا...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) کوهی است . (مهذب الاسماء). کوهی است بدر همدان . (فرهنگ اسدی ). کوه الوند ۞ . (سروری ) (غیاث اللغات ). نام کوهی است ...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) دریای محیط. (برهان ). || (اِ) اقیانوس . || کره ٔ آب . (برهان ).
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) چشمه ٔ اروند بسیستان ، نی بسیاردرو میروید چندانکه در آبست بسنگ شده و آنچه در بیرون آبست نی مانده بود. (ن...
اروند. [ اَ وَ ] (اِخ ) نام پدر لهراسب شاه که نسب وی بکیقباد میرسد. (سروری ) (برهان ) : که لهراسب بد پور اروندشاه که او را بدی آنزمان تاج و...
عروند. [ ع ُرْ رُ وَ ] (اِخ )از قلاع و حصون صنعاء یمن است . (از معجم البلدان ).
فرازین اروند. [ ف َ اَرْ وَ ] (اِ مرکب ) زبده و خلاصه ٔ عالم علوی . (آنندراج ). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان .
فرازین اروند. [ ف َ اَرْ وَ ] (اِخ ) نام کتابی از تألیفات شهنشاه عجم جمشید (!). (آنندراج ). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان .
ارمان و اروند. [ اَ ن ُ اَ وَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رنج و تعب . رنجگی . ارمان به معنی رنج و اروند تجربت . (فرهنگ اسدی ) : به ارمان و اروند م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.