صرخة
نویسه گردانی:
ṢRḴ
صرخة. [ ص َ خ َ ] (ع اِ) بانگ و آواز سخت . (منتهی الارب ). || اذان . (منتهی الارب ). || عذاب . (غیاث ). || صیحه ٔ سخت . || لوف الحیة. || (مص ) بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ). رجوع به ذیل قوامیس عرب دزی ج 1 ص 827 شود. || فغان کردن . (غیاث ).
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سرخه . [ س ُ خ َ / خ ِ ] (اِ) نام نوعی از کبوتر سرخ رنگ . (برهان ). نوعی است از کبوتران به سرخی مایل . (رشیدی ) (جهانگیری ).
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) نام پسر افراسیاب است که فرامرز او را زنده گرفت و رستم به کین سیاوش بکشت . (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) : ز کندآ...
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 120 تن سکنه است . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، پنبه ، ...
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 266 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و دارای...
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 335 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و یونج...
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بنمعلای بخش شوش شهرستان دزفول . دارای 200 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کرخه . محصول آن غل...
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است از مضافات سمنان . دهی از سمنان که سرخه سمنان گویند. (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). از بلوکات ولایت ...
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از سبزوار که سرخه سبزوار گویند. (رشیدی ).
سرخه ده . [ س ُ خ َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش دستجرد شهرستان قم . دارای 390 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، بن...
سرخه ده . [ س ُ خ َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان جمعآبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند. دارای 450 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار و محصول آن غ...