اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کچول

نویسه گردانی: KCWL
کچول . [ ک َ ] (اِ) جنبانیدن جفته و سرین باشد هنگام رقص . (برهان ). جنبانیدن سرین باشد در رقص و پا کوفتن . (اوبهی ). کاچول . (آنندراج ). جنبش جفته و سرین در هنگام رقص . (ناظم الاطباء) :
اسرار ملک بین که به غول افتاده ست
و آن سکه ٔ زر بین که به پول افتاده ست
و آن دست برافشاندن مردان ز دو کون
اکنون به ترانه و کچول افتاده ست .

(منسوب به ابی سعید ابوالخیر).


نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند. (راحةالصدور). || (ص ) در زبان عوام ، صورتی دیگر ازکچل است . (از لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به کچل و رجوع به کچول و کچل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کچول کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قر دادن . قر دادن کون را. (یادداشت مؤلف ). جنبانیدن سرین . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رقص کمر.- کون ...
کچول و کچل . [ ک َ ل ُ ک َ چ َ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به کچول و رجوع به کچل شود : زین کچول و کچل سری چندندکه به ریش جهان همی خند...
اصول و کچول . [ اُ ل ُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جنبانیدن سرین در رقص . (آنندراج ).
کچول و کشمیر. [ ک َ ل ُ ک ُ ] (ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) کون و کچول . (یادداشت مؤلف ) : جان از ره کون کنی و سازی در کندن جان کچول و کشمیر.سوزن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.