اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شیاءة

نویسه گردانی: ŠYAʼ
شیاءة. [ ش َ ءَ ] (ع اِمص ) خواهش و اراده ، و یقال : کل شی ٔ بشیاءة (بشیئة) اﷲ باری بمشیئة اﷲ اسم است مصدر را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). هر چیز بمشیت و اراده ٔ خداوند عالم است . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شیاح . (ع اِ) قحط. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). قحط و تنگی و کمیابی . (ناظم الاطباء). || کوشش در هر کار. || پرهیز. (منتهی الارب ) (از اقر...
شیاح . [ ش َی ْ یا ] (ع ص ) درمنه فروش . (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) (یادداشت مؤلف ).
شیاح . (ع مص ) جد کردن در کار کردن . (منتهی الارب ). جد کردن در هر چیز. (از اقرب الموارد). || پرهیز کردن . (منتهی الارب ).
شیاه . (ع اِ) ج ِ شاة. گوسفندان . (منتهی الارب ). رجوع به شاة شود.
شیعة. [ ش َی ْی ِ ع َ ] (ع ص ) مشترک و مشاع ، یقال : الدار شیعة بینهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
شیعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِ) شیعه . درختی که گل آنرا زنبور عسل می خورد و شهد آن بهترین شهدهاست و نیز جامه ها را با این گل خوشبوی کنند. (منتهی ا...
شیعة. [ ع َ ] (ع اِ) گروه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 63) (از اقرب الموارد). || گروه همدل . (دهار) (...
شیعة. [ ع َ ] (اِخ ) گروهی از هواداران حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب و حضرت فاطمه و اولاد ایشان سلام اﷲ علیهم اجمعین . ج ، اَشْیاع ، شیَ...
شیعه تراش . [ ع َ / ع ِ ت َ ](اِخ ) لقب قاضی نوراﷲ شوشتری مؤلف مجالس المؤمنین .(یادداشت مؤلف ). رجوع به قاضی نوراﷲ شوشتری شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.