اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

جفنة

نویسه گردانی: JFN
جفنة. [ ج َ ن َ ] (ع اِ) واحدجَفن است به معنی شاخ رز. (از اقرب الموارد). || بیخ رز. (مهذب الاسماء). || کاسه ٔ بزرگ . (بحر الجواهر) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء) : و مراد به جفنة لاوکی است که عرب در آنجا مثل لاخشه و رشته و چنگال و دیگر انعام طعام خورند و مشهور است در میانه ٔ ایشان . (تاریخ قم ص 275). رجوع به جفان شود. || کاسه ٔ چوبین . (بحرالجواهر). || چاه کوچک . چاه خرد. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || خمرة. خمر. شراب . باده . می . نبیذ. (از اقرب الموارد). || (ص ) مرد سخی . (منتهی الارب ). کریم . (اقرب الموارد). ج ، جِفَن و جِفان و جَفَنات .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
جفنة. [ ج َ ن َ ] (اِخ ) ابن عمرو مزیقیأبن عامر ماءالسمأبن حارثة الغطریف . از قبیله ٔ ازد کهلان ، امیرغسانی و از قدماء جاهلیان است . گویند وی ...
جفنة. [ ج َ ن َ ] (اِخ ) الاصغربن منذر اکبر، امیر غسانی بود که مردم بادیةالشام به اطاعت او درآمدند. وی مردی سخت گیر و خونریز بود و گویند به ...
ناندان بزبان مهلی بوشهری
آل جفنه . [ ل ِ ج َ ن َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ ازد از اولاد جفنةبن عمرو مُزَیقیاء که در حدود شام از دست قیاصره دولتی تشکیل داده اند که تا...
ابن جفنه . [اِ ن ُ ج َ ن َ ] (ع اِ مرکب ) انگور. عنب . (المزهر).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.