اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آبید

نویسه گردانی: ʼABYD
آبید. (اِ) شراره و سرشک آتش را گویند. در مؤیدالفضلاء بجای حرف آخر رای قرشت و در جای دیگر زای فارسی نوشته اندو بجای حرف ثالث (ب ) یاء حطی . (برهان ). و در برهان ،ابیز بهمزه ٔ مفتوحه بر وزن تمیز و آییژ نیز به همین معنی ضبط شده است ، و در بعض فرهنگهاسرشک ، آب چشم ، اشک و دمع نیز نوشته اند. و ظاهراً معنی اخیر اشتباه وخلطی است ناشی از کلمه ٔ سرشک آتش معنی اولی آبید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عبید. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن مالک بن سوید از جذام از قحطانیه . جدی جاهلی است از اعقاب او هستند بنواسیر. و طائفه ای از ایشان در حوف باف (شرق...
ابید. [ اَ] (اِ) شرار آتش . این صورت مصحف کلمه ٔ اَبیز است .
ابید. [ اَ ] (ع ص ) جاوید.- اَبَدالاَبید و اَبیدالاَبید ؛ همیشه .- || هیچگاه .
ابید. [ اَ ] (اِ) نام گیاهی است .
ام عبید. [ اُم ْ م ِ ع ُ ب َ ] (ع اِ مرکب ) دشت خالی ویران یا بیابان که باران نرسیده باشد آن را. (منتهی الارب ). زمین خالی و بیابان . (از ...
ام عبید. [ اُم ْ م ِ ع ُ ب َ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابةج 8 ص 256 شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خواجه نظام‌الدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی شاعر، نویسنده و لطیفه‌پرداز ایرانی قرن هشتم هجری است که طبق قراین موجود[۲] در اواخر قرن هفتم یا ...
ابراهیم بن عبید. [ اِ م ِ ن ِ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن رفاعه ٔ انصاری . از صحابه ٔ رسول صلی اﷲعلیه وآله .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.